21-1. تکذیب و استهزاء پایان بدکاران (روم/10)

الطبقات الکبرى ، ابن سعد ، ج ۳ ، ص ۸۳ ؛ الجمل ، شیخ مفید، ص ۳۹۰ ؛
کسانی که از گناه پشیمان نیستند و در توبه کردن امروز و فردا میکنند سرانجام نافرجامی در پیش دارند.
از امام صادق (ع) منقول است:
پدرم [امام باقر] (علیهالسلام) بارها می فرمود: هیچ چیز برای قلب زیانبارتر از گناه نیست؛ چه آنکه قلب با گناه می آمیزد و اصرار بر گناه میورزد تا آن که گناه بر قلب چیره میشود و سرانجام آن را وارونه می کند.
یعنی قلبی که به حسب طبع اولی چهره اش رو به خداست تغییر قیافه میدهد و چهره اش زمینی میشود و سخن حق و موعظه در آن تاثیر نمی کند. و این همان راهی است که به فرموده ی قرآن کریم پایانش کفر و تکذیب آیات خدا و استهزای حقایق آسمانی خواهد بود، که می فرماید:
ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ اَساؤُا السُّؤای اَن کَذَّبُوا بِایاتِ اللهِ وَ کانُوا بِها یَستَهزِؤنَ. (سوره ی روم، آیه ی ۱۰)
پس آنها که بد کردند [و در ارتکاب گناه اصرار ورزیدند] دچار عاقبتی بدتر شدند [و آن این که:] آیات خدا را تکذیب کرده و آنها را به استهزاء گرفتند.
و نیز از امام صادق (ع) منقول است:
خداوند تعالی می فرماید: هنگامی
که بنده ی من خواهشهای نفسانی خویش را بر طاعت من ترجیح دهد، کمترین
کیفری که در حق او روا میدارم آن است که او را از لذت مناجات خودم محروم
می سازم.
و در حدیث دیگر آمده است که امام صادق (ع) فرمود:
بی تردید، کسی که مرتکب گناه میشود در اثر آن از نماز شب محروم میگردد و بیشک سرعت تاثیر کار بد [در جهت قطع برکات معنوی] بیشتر است از سرعت تاثیر کارد برنده در قطع گوشت.
خدا نکند که کار انسان بدانجا بکشد که مهر غفلت بر دل و گوشش نهاده و پرده ی تاریکی و ضلالت بر چشمش کشیده شود و مصداق آیه ی کریمه ی «خَتَمَ اللهُ عَلی قلُوبِهِم وَ عَلی سَمعِهِم وَ عَلی اَبصارِهِم غِشاوَهٌ» (سوره ی بقره، آیه ی ۷) گردد.
حال که ضرر و خطر گناه از دیدگاه قرآن کریم و اولیای دین علیهم السلام روشن شد روا نیست که انسان خردمند در رفع آثار شوم آن از صفحه ی دل درنگ کند که تردید در این کار از عادات سفیهان و نابخردان است، زیرا گناه سمّ مهلکی است که اگر در رفع آثار آن هر چه زودتر اقدام نشود دیگر راه نجاتی باقی نمی ماند.
مگر نه این است که مرگ بیخبر میآید و ناگهان گریبانگیر آدمی میشود و حتی مهلت نفس کشیدن به انسان نمی دهد؟ به فرموده ی قرآن:حالا آن سئوالی که مطرح کردم که چطور شد آدمی مثل شمر که در رکاب امیرالمؤمنین(ع) با معاویه میجنگید، در لشکر پسر معاویه، پسر علی(ع) را بکشد؟ این اتفاق یکمرتبه پیش نیامده است. آرزوی ریاست و فرماندهی لشکر در دلش بود. جوایزی که خاندان بنیامیه بیحساب تقسیم میکردند. چند هزار میلیارد دلار! اعداد نجومیای که ما بلد نیستیم بگوییم! اختلاس از فلان بانک 300 هزار میلیارد! این چه جور میشود؟ حالا اسم پستها را نمیبرم، شاید جسارت شود. معمول است و کمتر پستی هست که بدون رشوه کارشان پیش برود. همین دیشب کسی میگفت کارم در دستگاهی گیر است. گفتهاند باید 100 میلیون بدهی. 50 میلیون را خودم برمیدارم، 50 میلیون را هم به فلانی میدهم تا کارت را درست کند. صاف و صریح! خودش هم گفته است همهاش مال من نیست. 100 میلیون از تو میگیرم، 50 میلیونش را هم باید بدهم به کس دیگری. من و شما بخواهیم 50 میلیون پول جمع کنیم چقدر شهریههایمان را باید بگذاریم روی هم؟ [خنده حضار] کی 100 میلیون پول گیرمان میآید؟ بگویند اینجا را امضا کن و 100 میلیون بگیر. چی از این بهتر؟ از اینجا شروع میشود و میگوید با آقا تسویه حساب و حلالش میکنیم. قدم قدم شروع میشود. شما هنوز به این اندازهها نرسیدهاید که رشوههای میلیونی و میلیاردی به شما تقدیم کنند، اما شیطان رشوههای متناسب با شما هم دارد. مواظب باشید گول شیطان را نخورید. قدمی که میخواهید بردارید، یک لحظه فکر کنید آیا خدا به این کار راضی است یا راضی نیست؟ اگر امروز امام زمان(عج) مرا ببیند میفرماید بارکالله یا رویش را از من برمیگرداند؟ دیگران چه میگویند؟ هر چه میخواهند بگویند. نه روزی شما دست آنهاست، نه عزت و ذلت شما دست آنهاست. در دنیایمان هم باید ببینیم خدا چه میخواهد. عزت و ذلت دنیا هم دست خداست. شما میبینید کسانی انتظار میرفت که چه عزتها و محبوبیتهایی پیدا کنند و به راههایی رفتند و به خیال خودشان ظاهرش را هم درست کردند، اما مردم دیگر دلشان نمیخواهد حتی نگاه به قیافهشان کنند، نمیخواهند حتی به حرفهایشان گوش بدهند. رادیو تلویزیون جایی میروند، زود کانال را عوض میکنند. این ذلت است. خدا میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»(6) کسانی که با خدا ارتباط دارند، خدا مهرشان را در دلها میاندازد، البته دلهایی که لیاقتش را داشته باشند، والا دلهای کفار چه ارزشی دارد که محبت مؤمن در آنها باشد؟ در دلهای کسانی که لیاقت این محبت را داشته باشند: «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» ما اگر دنیا را هم بخواهیم، باید اطاعت خدا را بکنیم، آخرت که هدف اصلی است و هیچ راهی بهجز اطاعت خدا نداریم برای این که بیشتر با خدا آشنا شویم، وسایلی برای ما فرموده است: «ابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَه»(7) معرفتی که نسبت به اهل بیت(ع) پیدا کردهایم، نمیدانید چه کیمیایی است. بیچارههایی که محروماند و نمیتوانند استفاده کنند. من و شما دم دستمان است و هر روز، هر ساعت و هر جا که باشیم میتوانیم سیممان را به مرکز رحمت الهی وصل کنیم. ته دلت بگو آقا! کمکم کن. کافی است، اما راست بگویی. خدا این راه را برای ما باز کرده است، دنبالش نرویم و استفاده نکنیم؟
یک نگاه به صفحات تاریخ زندگى بسیارى از یاغیان و جانیان، نشان مى دهد که، آنها در آغاز کار چنین نبودند، حداقل نور ضعیفى از ایمان در قلب آنها مى تابید، ولى ارتکاب گناهان پى درپى، سبب شد که روز به روز، از ایمان و تقوا فاصله بگیرند، و سرانجام به آخرین مرحله کفر، برسند.
در خطبه معروف حضرت «زینب» شیر زن کربلا(علیها السلام) که در «شام» در مقابل «یزید» ایراد فرمود نیز این آیه با همان برداشتى که در بالا گفتیم آمده است.
زیرا آن حضرت، هنگامى که دید «یزید» با گفتن کلمات کفرآمیز، و اشعار معروف «لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ...» ـ که بیانگر عدم ایمان او به اساس اسلام بود ـ همه چیز را به سخریه گرفته، بعد از حمد الهى و درود بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین فرمود:
«صَدَقَ اللّهُ کَذلِکَ یَقُولُ: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ...»
یعنى، اگر تو امروز با این اشعار کفرآمیز، اسلام و ایمان را انکار مى کنى، و به نیاکان مشرکت، که در جنگ «بدر» به دست مسلمانان کشته شدند، مى گوئى: اى کاش! بودید و انتقام گیرى مرا از خاندان «بنى هاشم» مى دیدید، جاى تعجب نیست، این همان چیزى است که خدا فرموده که: مجرمان سرانجام آیات ما را تکذیب مى کنند... و در این زمینه مطالب فراوانى فرمود.(4)-(5)