نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

3-19. حلم (فرقان/63)

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۲۴ ب.ظ
25:63
۹۶/۰۳/۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j19

نظرات  (۱۴)

۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۲۷ امیرحسین صفاریان
#نکته
در قرآن واژه حلم با تعبیر «حلیم » پانزده بار آمده که یازده بار آن، به عنوان یکی از صفات خداوند ذکر شده است و چهاربار آن به عنوان یکی از خصال پیامبرانی همچون ابراهیم خلیل(علیه السلام)و اسماعیل(علیه السلام)و شعیب(ع) یاد شده است.
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۴۴ امیرحسین صفاریان
#حدیث
فِی وَصِیَّةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى الْحَسَنِ‏ یَا بُنَیَّ الْعَقْلُ‏ خَلِیلُ‏ الْمَرْءِ وَ الْحِلْمُ وَزِیرُه‏

۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۴۶ امیرحسین صفاریان
#حدیث
عن امیر المومنین ع: َ لَا حِلْمَ کَالصَّبْرِ وَ الصَّمْت‏
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۴۸ امیرحسین صفاریان
#حدیث
عن حسن بن علی ع:  قِیلَ فَمَا الْحِلْمُ قَالَ کَظْمُ الْغَیْظِ وَ مِلْکُ النَّفْسِ
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۴۹ امیرحسین صفاریان
#حدیث
عن النبی ص: ْ کَادَ الْحَلِیمُ‏ أَنْ یَکُونَ نَبِیّا

۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۵۰ امیرحسین صفاریان
#حدیث
َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ کَفَى بِالْحِلْمِ نَاصِراً وَ قَالَ إِذَا لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ‏.
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۵۴ امیرحسین صفاریان
#بیانات
حلم، عبارت است از همان ظرفیّت داشتن - به اصطلاح عمومی مردم - جنبه داشتن و در قضایای گوناگون، آتشی نشدن؛ در وقت اِعمال غضب، غضب را اعمال کردن، که هر انسان عاقلی هم در جنگها و در برخورد با دشمنان، اعمال میکند. اما در زندگی روزمرّه، مبنای کار جامعه اسلامی بر تأمّل، تدبّر، اندیشیدن، جوانب را دیدن، عاقلانه و منصفانه با قضایا مواجه شدن و شتابزده نبودن در داوری است.
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۵۵ امیرحسین صفاریان
#بیانات
در همین روایت هم که راجع به عقل از پیغمبر اکرم عرض کردیم - بعد که عقل را بیان میکند - میفرماید که آن وقت از عقل، حلم به وجود آمد؛ از حلم، علم به وجود آمد. ترتیب این مسائل را انسان توجه کند: عقل، اول حلم را به وجود میآورد؛ حالت بردباری را، حالت تحمل را. این حالت بردباری وقتی بود، زمینه برای آموختن دانش، افزودن بر معلومات خود - شخص و جامعه - فراهم خواهد آمد؛ یعنی علم در مرتبه‌ی بعد از حلم است. حلم، اخلاق است. در آیه‌ی قرآن هم «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»، تزکیه را جلوتر میآورد. این، تربیت اخلاقی است. امروز ما نهایت نیاز را به این تربیت اخلاقی داریم؛ هم ما مردم ایران، جامعه‌ی اسلامی در این محدوده‌ی جغرافیائی، هم در همه‌ی دنیای اسلام؛ امت بزرگ اسلامی، جوامع مسلمان. این‌ها نیازهای اول ماست.
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۵۶ امیرحسین صفاریان
#بیانات
البته هر طرفی ملاحظاتی باید بکند؛ این را من قبول دارم. هم آن طرفی که توانسته اکثریت را به دست بیاورد، ملاحظاتی لازم است بکند، توجهاتی بکند، مراقبتهائی در کیفیت رفتار و حرکت انجام بدهد، هم آن طرفی که این رأی اکثریت را کسب نکرده، او هم مراقبتهائی لازم دارد. همه باید حلم داشته باشند. حلم اسلامی که ما در فارسی او را بردباری معنا میکنیم، معنایش توان تحمل و ظرفیت تحمل است. همه باید ظرفیت تحمل داشته باشند، بتوانند تحمل کنند؛ تحمل پیروزی هم کار آسانی نیست، تحمل عدم پیروزی هم کار آسانی نیست. حلم داشتن و تحمل کردن و ظرفیت پیروزی و عدم پیروزی را داشتن، یکی از فضائل انسانی است؛ ما باید این را هم در نخبگان، هم در آحاد عظیم مردم ترویج بکنیم
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۵۷ امیرحسین صفاریان
#داستان
روزى مالک اشتر از بازار کوفه مى گذشت . در حالیکه عمامه و پیراهنى از کرباس بر تن داشت . مردى بازارى بر در دکانش نشسته بود و به عنوان اهانت، زباله اى (کلوخ ) به طرف او پرتاب کرد.
مالک اشتر بدون این که به کردار زشت بازارى توجهى بکند و از خود واکنش ‍ نشان دهد، راه خود را پیش گرفت و رفت .
مالک مقدارى دور شده بود. یکى از رفقاى مرد بازارى که مالک را مى شناخت به او گفت :
- آیا این مرد را که به او توهین کردى شناختى ؟
مرد بازارى گفت : نه ! نشناختم . مگر این شخص که بود؟
دوست بازارى پاسخ داد:
- او مالک اشتر از صحابه معروف امیرالمؤمنین بود.
همین که بازارى فهمید شخص اهانت شده فرمانده و وزیر جنگ سپاه على علیه السلام است ، از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. با سرعت به دنبال مالک اشتر دوید تا از او عذرخواهى کند. مالک را دید که وارد مسجد شد و به نماز ایستاد. پس از آن که نماز تمام شد خود را به پاى مالک انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسید.
مالک اشتر گفت : چرا چنین مى کنى ؟
بازارى گفت : از کار زشتى که نسبت به تو انجام دادم ، معذرت مى خواهم و پوزش مى طلبم . امیدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصیرم بگذرى .
مالک اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر این که درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم که تو را به راه راست هدایت نماید.
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۵۸ امیرحسین صفاریان
#داستان

مردی از اهل شام وارد شهر مدینه شد. به خاطر تبلیغات سوء معاویه و دیگر دشمنان اهل بیت، آن مرد کینه ای عمیق از امام علی علیه السلام و فرزندانش در دل داشت. یک روز که امام حسن علیه السلام را سوار بر مرکب دید، زبان به ناسزا گشود و با صدای بلند به لعن و نفرین آن حضرت پرداخت؛ اما امام در برابر این یاوه گویی ها سکوت کرد. وقتی مرد شامی به سخنان زشت و ناپسندش پایان داد، امام حسن علیه السلام نزد او رفت و لبخند زنان سلام کرد و مهربانانه فرمود: «جناب آقا! به گمانم (در این شهر) غریبی و گویا سوء تفاهمی پیش آمده است. اگر بخواهی خشوندت کنیم، چنین می کنیم و اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم و اگر راهنمایی بخواهی راهنماییت می کنیم و اگر در بردن بار یاری بجویی، بارت را می بریم و اگر گرسنه باشی سیرت می کنیم و اگر بی لباس باشی لباست می دهیم و اگر نیازمند باشی ثروتمندت می سازیم و اگر فراری باشی پناهت می دهیم و اگر حاجتی داشته باشی آن را برآورده می کنیم. حالا خوب است اسباب و وسائلت را برداری ونزد ما بیایی و تا هنگام رفتنت (از مدینه) مهمان ما باشی که این برای تو بهتر است؛ زیر ما خانه ای بزرگ و آبرو و احترامی زیاد و مالی فراوان داریم (و به خوبی می توانیم از تو پذیرائی کنیم)»

مرد شامی از شنیدن این سخنان محبت آمیز و جوانمردانه درگرگون شد و از برخورد نادرستش پشیمان گشت و در حالی که از ندامت می گریست گفت: «گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمینی. خدا بهتر می دانست که رسالت خویش را به عهده چه کسی قرار دهد. تو و پدرت علی منفورترین مردم نزد من بودید و اکنون محبوب ترین مردم نزد من هستید».

آنگاه دعوت امام علیه السلام را پذیرفت و تا وقت رفتنش مهمان آن حضرت بود
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۰۰ امیرحسین صفاریان
#داستان
«عصام بن المصطلق» می گوید: وارد مدینه شدم، حسین بن على(ع) را مشاهده نموده و خوش‏ نامى و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونه ‏اى که حسدى که در سینه نسبت به پدرش داشتم مرا به شدت برانگیخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟ ایشان فرمود: آرى. شروع کردم به شتم او و پدرش، حسین(ع) نگاهى رئوفانه به من کرد و فرمود: آرام باش و براى من و خودت از خداوند طلب مغفرت کن اگر از ما یارى مى ‏خواستى ما تو را کمک مى‏ کردیم و اگر طالب حمایت بودى، تو را پشتیبانى مى‏ نمودیم و اگر هدایت و ارشاد طلب مى ‏کردى تو را رهنمون مى‏شدیم... عصّام مى‏ گوید آثار ندامت و پشیمانى در چهره‏ ام نقش بست. آنگاه امام فرمود: سرزنشى بر تو نیست خداوند تو را مى‏ بخشاید که مهربان‏ ترین مهربانان است. آیا تو اهل شامى؟ گفتم: بلى، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجت و نیازى داشتى با ما در میان بگذار.
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۱۳ امیرحسین صفاریان
#نکته

با آدمهایى که متلک مى‏گویند چه کنیم؟ متلک را یک وقتى یک آدم خودى مى‏گوید. یک وقتى هم یک آدم سیاسى مى‏گوید. اگر خودى‏ها یک متلکى را گفتند قرآن راجع به متلک خودى‏ها چند تا آیه دارد. متلک خودى ها: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظ» عصبانى ات که کردند قورتش بده، کظم غیظ کن یعنى خودت را نگه دار. این براى خودى هاست. «وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ» (آل‏عمران/ 134) مردم را ببخش و کینه به دل نگیر، متلک گفت خوب گفت یا غیبت که کرد ببخشیدش‏ «و اذا مرّوا باللغو مرّوا کراما» اگر چرت و پرت گفت بروى خودت نیاور و با کرامت از کنارش رد شو. شتر دیدى ندیدى. «وَإِذَا خَاطَبَهُمْ‏ الْجَاهِلُونَ‏ قَالُوا سَلَامًا» (فرقان/ 63) وقتى افراد نااهل به شما رسیدند با مسالمت با آنها رفتار کنید. اگر خودى هستند با مسالمت رفتار کن و بزرگوارانه از کنارش رد شو، کظم غیظ کن، عفو کن. این در رابطه با متلک خودى‏ها است. مثلًا شما به من متلک مى‏گویى، خوب بالاخره شما همان آدمى هستى که در روز عاشورا پیراهن سیاه مى‏پوشى و عزادارى مى‏کنى، همان آدمى هستى که نماز جمعه مى‏روى، نماز جماعت مى‏روى، همان آدمى هستى که در انتخابات مى‏آیى و بالاخره خودى هستى، حالا از من بدت آمده. خوب حالا ول کن بابا حالا یک چرتى هم حواله ما مى‏کنى. چون خودى هستى من باید ببخشم.

اما یک وقت سیاسى است. آدمهاى سیاسى یعنى اصلًا تحریک مى‏کنند. مى‏گویند سلمان رشدى باید یک کتاب بنویسى و آبروى پیغمبر را بریزى و یک کاریکاتور بکشى. آنهایى که با ابرقدرتها و دلار و برنامه ریزى. اگر با برنامه ریزى شد این حسابش جدا است. حالا این برنامه ریزى حسابش جدا است. ولذا افراد منافق که مى‏گفتند مؤمنین خُل هستند. خدا مى‏گوید خُل هستند؟ «أَلَا إِنَّهُمْ هُمْ السُّفَهَاءُ» (بقره/ 13) خودتان خُل هستید. پیامبر ابتر است. مى‏گوید: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ». هو الابتر یعنى خودت و جدّ آبادت ابتر هستید به قول ما. خوب در رابطه با دفاع گاهى انسان باید خودش دفاع کند و گاهى باید مردم دفاع کنند و گاهى هم خدا دفاع مى‏کند. یک صلوات بفرستید.

۲۴ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۲۰ امیرحسین صفاریان
#حدیث
از امیرالمومنین ع است در مورد احوال متقین
ً قَدْ قَیَّدُوا أَقْدَامَهُمْ مِنَ التُّهَمَاتِ وَ أَبْکَمُوا أَلْسِنَتَهُمْ أَنْ یَتَکَلَّمُوا فِی أَعْرَاضِ النَّاسِ وَ سَجَّمُوا أَسْمَاعَهُمْ أَنْ یَلِجَهَا خَوْضُ خَائِضٍ وَ کَحَلُوا أَبْصَارَهُمْ بِغَضِّ الْبَصَرِ مِنَ الْمَعَاصِی‏

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی