5-14.نحل/125 روشهای تربیتی (حکمت و موعظه حسنه و جدال احسن)

....نمونه
در حقیقت حکمت از" بعد عقلى" وجود انسان استفاده مىکند و موعظه حسنه از" بعد عاطفى" «1».
و مقید ساختن" موعظه" به" حسنه" شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتى مؤثر مىافتد که خالى از هر گونه خشونت، برترى جویى، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد، چه بسیارند اندرزهایى که اثر معکوسى مىگذارند به خاطر آنکه مثلا در حضور دیگران و توام با تحقیر انجام گرفته، و یا از آن استشمام برترى جویى گوینده شده است، بنا بر این موعظه هنگامى اثر عمیق خود را مىبخشد که" حسنه" باشد و به صورت زیبایى پیاده شود.
3-" و با آنها (یعنى مخالفان) به طریقى که نیکوتر است به مناظره پرداز" (وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
و این سومین گام مخصوص کسانى است که ذهن آنها قبلا از مسائل نادرستى انباشته شده و باید از طریق مناظره ذهنشان را خالى کرد تا آمادگى براى پذیرش حق پیدا کنند
.... نورالثقلین
265- فی تفسیر على بن إبراهیم حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن على بن رئاب عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال و الله نحن السبیل الذی أمرکم الله باتباعه. قوله: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» قال: بالقرآن.
266- فی کتاب الاحتجاج للطبرسی (ره) قال أبو محمد العسکری علیه السلام: ذکر عند الصادق علیه السلام الجدال فی الدین و ان رسول الله صلى الله علیه و آله و الأئمة علیهم السلام نهوا عنه فقال الصادق علیه السلام: لم ینه مطلقا و لکنه نهى عن الجدال بغیر التی هی أحسن أما تسمعون قوله تعالى: «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» فالجدال بالتی هی أحسن قد قرنه العلماء بالدین، و الجدال بغیر التی هی أحسن محرم حرمه الله على شیعتنا، و اما الجدال بالتی هی أحسن فهو ما امر الله تعالى به نبیه أن یجادل به من جحد البعث بعد الموت، و إحیاؤه له، فقال الله حاکیا عنه: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» فقال الله فی الرد علیه: «قل- یا محمد- یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ»
.... نورالثقلین
265- فی تفسیر على بن إبراهیم حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن على بن رئاب عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال و الله نحن السبیل الذی أمرکم الله باتباعه. قوله: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» قال: بالقرآن.
266- فی کتاب الاحتجاج للطبرسی (ره) قال أبو محمد العسکری علیه السلام: ذکر عند الصادق علیه السلام الجدال فی الدین و ان رسول الله صلى الله علیه و آله و الأئمة علیهم السلام نهوا عنه فقال الصادق علیه السلام: لم ینه مطلقا و لکنه نهى عن الجدال بغیر التی هی أحسن أما تسمعون قوله تعالى: «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» فالجدال بالتی هی أحسن قد قرنه العلماء بالدین، و الجدال بغیر التی هی أحسن محرم حرمه الله على شیعتنا، و اما الجدال بالتی هی أحسن فهو ما امر الله تعالى به نبیه أن یجادل به من جحد البعث بعد الموت، و إحیاؤه له، فقال الله حاکیا عنه: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» فقال الله فی الرد علیه: «قل- یا محمد- یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ»
.... نور
پیامها
1 اوّلین وظیفه انبیا، دعوت است. «ادْعُ» 2 دعوت باید جهت الهى داشته باشد. «إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ» 3 دعوت، مراحل و مراتبى دارد. (حکمت، موعظه، جدال نیکو که حکمت راه عقلى و موعظه راه عاطفى مىباشد.)
4 موعظه باید حَسن باشد، ولى جدال باید احسن باشد. «الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (هم محتوا نیکو باشد و هم شیوه و بیان) 5 بیان آثار و برکات خوبىها و آفات و خطرات بدىها از شیوههاى دعوت است.
«بِالْحِکْمَةِ» (حکمت یعنى آشنایى با مصالح و مفاسد امور از طریق علم و عقل) 6 شما ضامن وظیفه هستید، نه ضامن نتیجه. «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»
....المیزان
و التأمل فی هذه المعانی یعطی أن المراد بالحکمة- و الله أعلم- الحجة التی تنتج الحق الذی لا مریة فیه و لا وهن و لا إبهام و الموعظة هو البیان الذی تلین به النفس و یرق له القلب، لما فیه من صلاح حال السامع من الغبر و العبر و جمیل الثناء و محمود الأثر و نحو ذلک.
و الجدال هو الحجة التی تستعمل لفتل الخصم عما یصر علیه و ینازع فیه من غیر أن یرید به ظهور الحق بالمؤاخذة علیه من طریق ما یتسلمه هو و الناس أو یتسلمه هو وحده فی قوله أو حجته.
غیر أنه سبحانه قید الموعظة بالحسنة و الجدال بالتی هی أحس
و لعل ما فی ذیل الآیة من التعلیل بقوله: «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» یوضح وجه التقیید، فمعناه أنه سبحانه أعلم بحال أهل الضلال فی دینه الحق، و هو أعلم بحال المهتدین فیه فهو یعلم أن الذی ینفع فی هذا السبیل هو الحکمة و الموعظة الحسنة و الجدال الأحسن لا غیر.
اعتبار صحیح هم این معنا را تایید مىکند، براى اینکه راه خداى تعالى اعتقاد حق و عمل حق است و پر واضح است که دعوت به حق بوسیله موعظه، مثلا از کسى که خودش به حق عمل نمىکند و به آنچه موعظه مىکند، متعظ نمىشود هر چند به زبان دعوت به حق است ولى عملا دعوت به خلاف حق است، همچنین دعوت به حق بوسیله مجادله با مسلمات کاذب خصم، هر چند اظهار حق است، و لیکن چنین مجادلهاى احیاء باطل نیز هست و یا مىتوانى بالاتر از این بگویى، و آن این است که چنین مجادلهاى احیاء حق است با کشتن حقى دیگر، مگر اینکه منظور از چنین مجادلهاى صرف مناقضه باشد نه احیاء حق.
از اینجا روشن مىشود که حسن موعظه از جهت حسن اثر آن در احیاء حق مورد نظر است، و حسن اثر وقتى است که واعظ خودش به آنچه وعظ مىکند متعظ باشد، و از آن گذشته در وعظ خود آن قدر حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول بیفتد، قلب با مشاهده آن خلق و خوى، رقت یابد و پوست بدنش جمع شود و گوشش آن را گرفته و چشم در برابرش خاضع شود.
و اگر از راه جدال دعوت مىکند باید که از هر سخنى که خصم را بر رد دعوتش تهییج مىکند و او را به عناد و لجبازى واداشته بر غضبش مىاندازد بپرهیزد و مقدمات کاذب را هر چند که خصم راستش بپندارد بکار نبندد مگر همانطور که گفتیم جنبه مناقضه داشته باشد، و نیز باید از بى عفتى در کلام و از سوء تعبیر اجتناب کند و به خصم خود و مقدسات او توهین ننماید و فحش و ناسزا نگوید و از هر نادانى دیگرى بپرهیزد چون اگر غیر این کند درست است که حق را احیاء کرده اما همانطور که فهمیدید با احیاء باطل و کشتن حقى دیگر احیاء کرده است، و جدال، از موعظه بیشتر احتیاج به حسن دارد، و بهمین جهت خداوند موعظه را مقید کرده به حسن ولى جدال را مقید نمود به احسن (بهتر).
این را هم بگوییم که ترتیب در حکمت و موعظه و جدال ترتیب به حسب افراد است، یعنى از آنجایى که تمامى مصادیق و افراد حکمت خوب است لذا اول آن را آورد چون موعظه دو قسم بود: یکى خوب، و یکى بد، و آنکه بدان اجازه داده شده موعظه خوب است، لذا دوم آن را آورد، و چون جدال سه قسم بود، یکى بد، یکى خوب، یکى خوبتر، و از این سه قسم تنها قسم سوم مجاز بود لذا آن را سوم ذکر کرد، و آیه شریفه از این جهت که کجا حکمت، کجا موعظه، و کجا جدال احسن را باید بکار برد، ساکت است و این بدان جهت است که تشخیص موارد این سه به عهده خود دعوتکننده است، هر کدام حسن اثر بیشترى داشت آن را باید بکار بندد.
و ممکن است که در موردى هر سه طریق بکار گرفته شود، و در مورد دیگرى دو طریق و در مورد دیگرى یک طریق، تا ببینى حال و وضع مورد چه اقتضایى داشته باشد