نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

12:3
۹۶/۰۳/۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j12

نظرات  (۱۱)

۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۳ امیرحسین صفاریان
#نکته

قصّه و داستان در تربیت انسان سهم بسزایى دارد. زیرا داستان، تجسّم عینى زندگى یک امت و تجربه عملى یک ملّت است. تاریخ آئینه‏ى ملّت‏هاست و هر چه با تاریخ و سرگذشت پیشینیان آشنا باشیم، گویا به اندازه عمر آن مردم زندگى کرده‏ایم. حضرت على علیه السلام در نامه سى‏ویکم نهج‏البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن علیه السلام جمله‏اى دارند که مى‏فرمایند:

فرزندم! من در سرگذشت گذشتگان چنان مطالعه کرده‏ام و به آنها آگاهم که گویا با آنان زیسته‏ام و به اندازه‏ى آنها عمر کرده‏ام.

شاید یکى از دلایل اثرگذارى قصّه و داستان بر روى انسان، تمایل قلبى او به داستان باشد.

معمولًا کتاب‏هاى تاریخى و آثار داستانى در طول تاریخ فرهنگ بشرى رونق خاصى داشته ‏و قابل فهم و درک براى اکثر مردم بوده است، در حالى که مباحث استدلالى و عقلانى را گروه اندکى پیگیرى مى‏کرده‏اند.

۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۶ امیرحسین صفاریان
#نکته
از آنجهت که داستانهای قرآنی حق هستند و نه خیال و افسانه، به نسبت داستانهای دیگر تاثیر بیشتری دارند و آموزدنگی چندین برابری «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ»

۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۷ امیرحسین صفاریان
#نکته

داستان حضرت یوسف، «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» است، زیرا:

1. معتبرترین داستان‏ها است. «بِما أَوْحَیْنا»

2. در این داستان، جهاد با نفس که بزرگ‏ترین جهاد است، مطرح مى‏شود.

3. قهرمان داستان، نوجوانى است که تمام کمالات انسانى را در خود دارد. (صبر، ایمان، تقوا، عفاف، امانت، حکمت، عفو و احسان)

4. تمام چهره‏هاى داستان، خوش عاقبت مى‏شوند. مثلا یوسف به حکومت مى‏رسد، برادران توبه مى‏کنند، پدر بینایى خود را بدست مى‏آورد، کشور قحطى زده نجات مى‏یابد و دلتنگى‏ها و حسادت‏ها به وصال و محبّت تبدیل مى‏شود.

5. در این داستان مجموعه‏اى از اضداد در کنار هم طرح شده‏اند: فراق و وصال، غم و شادى، قحطى و پرمحصولى، وفادارى و جفاکارى، مالک و مملوک، چاه و کاخ، فقر و غنا، بردگى و سلطنت، کورى و بینایى، پاکدامنى و اتهام ناروا بستن.

۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۱ امیرحسین صفاریان
#نکته

شرط امتیاز در داستان‏ها، پندآموزى آنهاست. در ابتداى سوره فرمود: «نَحْنُ‏ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ‏ الْقَصَصِ‏» ودر آخر فرمود: «لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ»

مثلا چنانکه حضرت یوسف علیه السلام على رغم همه کیدها و مشکلات و موانع به عزّت و قدرت رسید، این آیات میفرمایند که از این قصه عبرت بگیرید و بدانید که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیز على رغم همه‏ى مکرها و ... به عزّت و قدرت خواهد رسید. «لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ»

۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۲ امیرحسین صفاریان
#نکته
یکى از نامهاى قرآن، احسن‏ القصص‏ است. قصه گویى یک هنر است و در قرآن، حدود دویست و پنجاه قصه واقعى وجود دارد

۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۶ امیرحسین صفاریان
#نکته

بعضى از دانشمندان به مرحوم مطهرى گفته‏اند زشت است. شما قصه بنویسید داستان و راستان شما کتاب علمى بنویسید زشت چیه خدا مى‏گوید «نَحْنُ نَقُصُّ» ما قصه مى‏گوییم وقتى خدا قصه مى‏گوید دیگه مطهرى قصه گفتنش زشت نیست قصه خیلى هنر مى‏خواهد با قصه خیلى کارها مى‏شود کرد منتهى قصه گویش چه کسى باشد و چه هدفى را داشته باشد

'
۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۰ امیرحسین صفاریان
#امام خمینی ره در آداب الصلوه
و اینکه قصص قرآنیّه، مثل قصه آدم و موسى و ابراهیم و دیگر انبیاء علیهم السلام، مکرر ذکر شده، براى همین نکته است که این کتاب، کتاب قصه و تاریخ نیست، بلکه کتاب سیر و سلوک الى اللَّه و کتاب توحید و معارف و مواعظ و حِکَم است. و در این امور، مطلوبْ تکرار است تا در نفوس قاسیه تأثیرى کند و قلوب از آن موعظت گیرد. و به عبارت دیگر، کسى که بخواهد تربیت و تعلیم و انذار و تبشیر کند، باید مقصد خود را با عبارات مختلفه و بیانات متشتّته- گاهى در ضمن قصه و حکایت و گاهى در ضمن تاریخ و نقل و گاهى به صراحت لهجه و گاهى به کنایت و امثال و رموز- تزریق کند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتّته هر یک بتوانند از آن استفادت کنند.
و چون این کتاب شریف براى سعادت جمیع طبقات و قاطبه سلسه بشر است، و این نوع انسانى در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و امکنه مختلف هستند، همه را نتوان به یک طور دعوت کرد؛ اى بسا نفوسى که براى اخذ تعالیم به صراحت لهجه و القاء اصل مطلب به طور ساده حاضر نباشند و از آن متأثر نگردند؛ اینها را باید به طور ساختمان دماغ آنها دعوت کرد و مقصد را به آنها فهمانید. و بسا نفوسى که با قصص و حکایات و تواریخ سر و کار ندارند و علاقمند به لبّ مطالب و لباب مقاصدند؛ اینها را نتوان با دسته اول در یک ترازو گذاشت. اى بسا قلوب که با تخویف و انذار متناسبند؛ و قلوبى که با وعده و تبشیر سر و کار دارند. از این جهت است که این کتاب شریف به اقسام مختلفه و فنون متعدده و طرق متشتّته مردم را دعوت فرموده؛ و چنین کتابى را تکرار حتم و لازم است. دعوت و موعظه بى‏تکرار و تفنّن، از حدّ بلاغت خارج، و آنچه متوقّع از آن است، که تأثیر در نفوس باشد، بى‏تکرار از آن حاصل نشود.
۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۵ امیرحسین صفاریان
#بیانات
البته شنیدم که شما قصّه‌گویی دارید. قصّه‌گویی، هنر بسیار خوبی است. قصّه‌های خوب، سازنده‌ی شخصیت کودک است. همان قصّه‌های قدیمی را که ما از مادر خودمان، از مادر بزرگ و یا از پیرزن دیگری در کودکی شنیده‌ایم، امروز که مرور میکنیم، میبینیم در آنها چقدر حکمت وجود دارد! انسان، بعضی از خصال و تفکّرات خودش را که ریشه‌یابی میکند، به این قصّه‌ها میرسد. قصّه مقوله‌ی خیلی مهمّی است؛ منتها قصّه‌های خوب.

سعی کنید در این قصّه‌گویی و در این کار هنری، اوّلین چیزی را که در کودک ایجاد میکنید، ایمان باشد. هیچ چیز، معادل ایمان نیست. شما از این بچه، هرچه بخواهید بسازید، باید در او ایمان به وجود آورید. بدترین ضربه‌ای که امپراتوری خبری و هنری زد، این بود که شبکه‌ی عظیم فساد در دنیا را در این سالهای متمادی راه انداخت - که متأسفانه در دوره‌ی پهلوی، پَرش ما را هم گرفت - هُرهُری مذهبی و بیایمانی را رواج داد که انسان در دل و جان خودش، به هیچ ستونی متّکی نباشد! سعی کنید بچه‌ها را با ایمان کنید؛ ایمان به خدا، ایمان به حقیقتِ مطلق و ایمان به اسلام. اگر این بچه‌ها باایمان پرورش پیدا کردند و شما توانستید بذر ایمان را در دلشان بکارید، در آینده میشود از آنها هر شخصیت عظیمی ساخت و برای هر کاری مناسبند.
۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۱۳ امیرحسین صفاریان
#بیانات
هنر سینما - همان‌طور که گفتید - بلاشک یک هنر برتر است؛ یک روایتگر کاملاً مسلط - که هیچ روایتگری تاکنون در بین این شیوه‌های هنرىِ روایت یک واقعیت و یک حقیقت، تا امروز به این کارآمدی نیامده - و یک هنر پیچیده و پیشرفته و متعالی. شما این دریچه را دمِ دست دارید؛ یعنی دریچه‌ی سینما به سوی معارف و پرتوی که از این دریچه به داخل افکنده میشود. این دریچه در اختیار شماست.
۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۱ امیرحسین صفاریان
#نکته
هیچ فکر و فرهنگی ماندگار نمی‌شود، الا اینکه بر محمل هنر بنشیند و در قالبی هنری ارائه شود. هنر، قائم به فطرت است، از فطرت برمی‌خیزد، بلکه هنر در زمره‌ی مقولات فطری‌ست و نیز با هنر می‌توان غبار از چهره‌ی فطرت زدود.
۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۴ امیرحسین صفاریان
#نکته
  فرایند حرکت از مسیر دل و ذهن به دست و چشم در جریان فعالیت هنری نوعی تحول و تغییر به وجود می آورد که می توان آن را تربیت هنری نامید.

—  هنر تربیتی هنری است که بتواند
احساسات پاک ،فطری و اصیل انسان را برای رسیدن به کمال معنوی از طریق زیبایی و
زیبندگی دنبال کند و با نفوذ از طریق احساس و چشم سر به چشم دل و از آن طریق به بصیرت و معرفت نزدیک شود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی