نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

11:7
۹۶/۰۳/۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j12

نظرات  (۶)

لذا، در این که منظور از «أَحْسَنُ عَمَلًا» چیست؟ 

در بعضی از روایات اسلامی از پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده: أَتَمُّکُمْ عَقْلًا، وَ أَشَدُّکُمْ لِلَّهِ خَوْفاً، وَ أَحْسَنُکُمْ فِیْما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ وَ نَهی عَنْهُ نَظَراً، وَ إِنْ کانَ أَقَلُّکُمْ تَطَوُّعاً!: [5]

«منظور این است: کدام یک از شما عقل و خرد کامل‏تر، و خداترسى بیشتر، و آگاهى فزون‏تر بر اوامر و نواهى الهى دارید، هر چند اعمال مستحبتان کمتر بوده باشد».

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم:

لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَ عَمَلًا، وَ لکِنْ أَصْوَبُکُمْ عَمَلًا، وَ إِنَّمَا الْاصابَةُ خَشْیَةُ اللَّهِ وَ النِّیَّةُ الصَّادِقَةُ، ثُمَّ قالَ الْابْقاءُ عَلَی الْعَمَلِ حَتَّی یَخْلُصَ، أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ، وَ الْعَمَلُ الْخالِصُ الصَّالِحُ الَّذِی لاتُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَاّ اللَّه عَزَّوَجَلَّ:

«منظور این نیست کدام یک بیشتر عمل مى‏کنید، بلکه منظور این است کدامیک صحیح‏تر عمل مى‏کنید، و عمل صحیح آن است که، توأم با خداپرستى و نیت پاک باشد، سپس فرمود: نگهدارى عمل از آلودگى، سخت‏تر است از خود عمل، و عمل خالص صالح، عملى است که نمى‏خواهى احدى جز خدا تو را به خاطر آن بستاید». [6] [7]

از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده که حضرت می فرمود:

لا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقَوی وَ کَیْفَ یَقِلِّ ما یُتقَبَّلُ [8]

کاری که با اخلاص و پرهیزگاری توأم باشد، هر قدر به ظاهر کم باشد، کم نیست، چگونه ممکن است عملی که مقبول درگاه خداست، کم باشد؟!

اخلاص روح عبودیّت و بندگی است و عبادت جز با اخلاص مفهومی ندارد. به فرمایش امام صادق (علیه السلام):

«نیّت برتر از عمل است و آگاه باشید که نیّت، حقیقت عمل است».[الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 16}

در صورت تعارض بین کیفیت و کمیت کدام مقدم است؟ مثلا آیا یک نماز مستحبی با کیفیت بالا و خلوص نیت بهتر است یا اینکه 10 نماز مستحبی بدون کیفیت و خلوص؟

پاسخ این است که در صورت تعارض میان کیفیت و کمیت، انسان باید کیفیت عمل را مورد توجه قرار دهد، یعنی کمتر دعا کند ولی با تفکر و حضور قلب. اسلام به کیفیت عمل بیشتر اهمیّت می دهد تا به کمیّت آن. زیاد بودن عمل موجب تقرّب نمی شود، بلکه خلوص نیّت مهم است.

آنچه دین مقدّس اسلام به آن اهمّیّت می‌دهد، عمق عمل است.

شواهدی بر این مطلب در آیات قرآن:

 از سوره انفال در مورد آرایش سپاه اسلام گفتند: خداوند می فرماید اگر صد نفر با استقامت و مومن باشند بر دویست نفر غلبه می کنند که نشان می دهد کیفیت بر کمیت ترجیح دارد.

:در داستان طالوت و جالوت هم بنی اسرائیل که تحت سلطه حاکم جابری به نام جالوت بودند به پیامبرشان گفتند تا کی اسیر باشیم یک فرمانده تعیین کن تا به جنگ جالوت برویم، پیامبر آن زمان هم جوان رشیدی به نام طالوت را انتخاب کرد و وقتی وارد میدان جنگ شدند دیدند لشگریان دشمن بسیار زیادتر هستند، به پیامبر وحی شد به یارانت بگو مقاومت کنند تا به اذن خدا بردشمن پیروز شوند و داوود چنان سنگی بر پیشانی جالوت زد که کشته شد و لشگریان هم بر دشمن پیروز شدند.

در داستان شعیب هم همین مطلب را ملاحظه می کنیم،که موسی بن عمران که هنوز به پیامبری نرسیده بود در شهری غریب و تنها، یک دلو آب خالصانه از چاه کشید که سبب شد شغل و مسکن و همسر خوب پیدا کند و از آن بالاتر در محضر پیامبر سالخورده ای مثل شعیب درس نبوت را بیاموزد و همه اینها در برابر یک عمل کوچک ولی خالصانه بود.

چیست اخلاص دل از خود کند

کار خود را به خداافکندن

نقد دل از همه خالص کردن

روی چون زر بخلاص آوردن

دل به اسباب جهان نادادن

دیده بر حور جنان ننهادن

عنایت امام موسی کاظم(ع) به پیرزن نیشابوری 
مردم نیشابور بعد از شهادت امام صادق علیه السلام جمع شدند نماینده ای انتخاب کردند و پول و مصالحی آماده کردند و به این نماینده (ابو جعفر محمد ابن علی نیشابوری) گفتند: به مدینه برو ببین جانشین امام صادق کیست پول ها را به او بده، این مسأله ها را هم از او بپرس جوابشان را بیاور. خواست حرکت کند که پیرزنی آمد گفت: «إِنَّ اللَّهَ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَق»[1].خدا از حق حیا نمی کند. (یعنی سؤال و پول ناچیز، مثل یک درهمی که خمس باشد.) گفت: آقا این پول را هم خدمت آقا بده این خمس من است. یک مقدار هم پشم بافته بود گفت این ها را هم خدمت آقا تقدیم کن. 

ابو جعفر می گوید وقتی وارد مدینه شدم به من گفتند: عبدالله پسر صادق، امام هست. (برادر امام، فرزند امام به دروغ ادعای امامت کرده بود.) رفتم از عبدالله مقداری مسأله پرسیدم دیدم بلد نیست گفتم این که امام نمی شود. خدایا یهودی ها راست می گویند یا نصرانی ها؟ امام که باید همه چیز بلد باشد. یک نوجوانی به من برخورد کرد گفت می خواهی امامت را به تو نشان بدهم؟ گفتم: بله. مرا به منزل امام هفتم موسی بن جعفر علیه السلام برد. تا نشستم حضرت فرمودند: نمی خواهد پیش یهودی ها بروی. مسائلی که از نیشابور آوردی قبل از اینکه ببینم جواب هایش را دادم. مسائل داخل یک بقچه ایی بود که مهر و پلمپ شده بود. بعضی مهرها را شکستم دیدم قبل از اینکه مهر و پلمپش باز شود حضرت جوابشان را داده اند. بعد پول مردم نیشابور را خدمت آقا تقدیم کرد آقا قبول نکردند برگرداندند. فرمودند: این ها به درد ما نمی خورد. منتها یک درهم پیرزن را بده. آقا آیه ای که پیرزند گفته بود خواندند «ان الله لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ» (الاحزاب/533). خدا از حق حیا نمی کند. آن پشم هایی که پیرزن فرستاده بود آقا قبول کردند. ولی مال آن هایی که مالشان اشکال داشت را قبول نکرد. (ربا می خورد یا مال مردم را بلند کرده، ظلم کرده، تعدی کرده بعد می خواهد خمس بدهد!). 

لطف امامان به شیعیان واقعی 
امام هفتم علیه السلام چهل درهم پول آوردند به این شخص دادند و فرمودند: سلام مرا به این پیرزن شهیده برسان و این پول ها را به این شهیده بده. بهش بگو بیست و چهار درهمش را نگه دارد، شانزده درهمش را خرج کند. نوزده روز بعد از وقتی که شما به نیشابور رسیدید از دنیا خواهد رفت. بیست و چهار درهم را خرج کفن و دفن و مراسم فوتش کنید. حضرت پارچه ای را آوردند و فرمودند: این پارچه از کفن های خود من است. این را به این پیرزن بده بگو قدر این کفن را بداند. این کفن از پنبه ها و زراعت مزرعه مادرمان فاطمه زهرا درست شده، خواهرم حلیمه خاتون این ها را بافنده و تبدیل به پارچه کرده است. بگو من به نیشابور خواهم آمد و بر بدن این خانم نماز خواهم خواند. 

شرکت امام در تشییع جنازه پیررزن 
ابو جعفر می گوید من به نیشابور برگشتم دیدم آن هایی که حضرت اموالشان را برگرداندند اینها هفت امامی شدند و دنبال عبدالله بن صادق رفتند. چون کسی که امامت را قبول نکند هیچ چیزش قبول نیست. مالش هم قبول نمی شود و تنها کسی که بر اعتقاد موسی بن جعفر باقی مانده همان شهیده خانم است. خدمت ایشان رفتم و سلام امام هفتم را ابلاغ کردم و کفنی که حضرت فرستاده بودند به ایشان دادم و گفتم حضرت فرمودند: قدر این کفن را بدان این خصوصیات را دارد. بعد گفتم نوزده روز دیگر شما از دنیا می روی و امام می آید بر بدن شما نماز می خواند. امام هفتم فرمودند: وقتی من آمدم افشا نکنید من می خواهم ناشناخته بیایم. ابو جعفر می گوید: من روزشماری می کردم نوزده روز گذشت این خانم از دنیا رفت خانم را غسل دادیم و با کفنی که آقا داده بودند کفن کردیم. یک وقت دیدم آقایی از بیابان می آید. نزدیک که آمد دیدم آقا موسی بن جعفر علیه السلام به صورت یک انسان معمولی آمده اند. حضرت پیاده شدند و بر بدن این مرید خالصشان نماز خواندند و بعد از نماز قبل از دفن مقداری از تربت قبر جدشان امام حسین علیه السلام را همراه کفن این خانم قرار دادند.چون در لحدم نکیر و منکر دیدند یک یک همه اعضای مرا بوییدنددیـدند ز من بوی حـسین می آید از آمـدن خـویش خجل گردیدند 

1- بحار الانوار /علامه مجلسی/48/73/باب4- معجزاته واستجابه دعواته ومعالی اموره وغرائب شانه صلوات الله علیه ...ص:29 
شطیطه، بانوى مؤمنه‏ یک درهم ولی با اخلاص مورد قبول امام کاظم علیه السلامایکم احسن عملا؟

این جملات را هنگامى فرمود که مبلغى در حدود چهارصد درهم در یک کیسه چرمى، براى بانویى پرهیزکار و مؤمنه به نام شطیطه به وسیله نماینده مردم خراسان ابوجعفر محمّد بن على فرستاد و فرمود:

این مقدار از خالص مال ماست که براى خرج کفن و دفن جهت آن بانوى مؤمنه اختصاص مى‏دهم.

مقدارى از این پول را تا وقتى زنده است مصرف کند و بقیه را جهت کفن و دفن بگذارد، ما اهل بیت پول کفن و دفن و مهریه زنان و مصرف حج را از مال خالص و طاهر خود خرج مى‏کنیم.

هان! اى ابوجعفر! چون به نیشابور رسیدى، به فاصله‏اى کوتاه در حدود چند روز بعد از ورود تو آن بانو از دنیا مى‏رود و من قبل از دفن براى نماز بر او حاضر خواهم شد.

به آن هنگام که براى نماز بر جنازه او حاضر شوم تو مرا خواهى دید، این توجه فوق العاده امام نسبت به شطیطه و سهیم کردن او در شؤون زندگانى خصوصى خود و خانواده‏اش، پاداش اخلاص آن بانو بوده که از زحمت چرخ‏ریسى خود به قدر یک دستمال، یا یک کلاف نخ، یا یک سکه طلا از سهم امام به وسیله ابوجعفر محمد بن على از نیشابور به مدینه فرستاد، تا خمس دسترنج خود را به دستور خدا به امام رد کرده باشد.

ابوجعفر که امین مردم خراسان بود، گو این که در ابتداى امر کلاف و سکه او را نمى‏پذیرفت، به عذر این که اندک است و براى یک سکه نمى‏توان کیسه جداگانه ساخت، ولى آن بانو در آن وقت گفت: گر چه مال من اندک است ولى چه کنم سهم امام است و مرا همین مقدار مى‏رسیده.

ابوجعفر آن مال ناچیز را گرفت و سکه را براى نشان‏دار بودنش مقدارى کج کرد و در کیسه‏اى که سکه دیگران را ریخته بود انداخت و از خراسان به مدینه آمد.

همین که به محضر امام مشرف شد، امانات مردم خراسان را بر حضرت عرضه کرد.

امام هیچ کدام را قبول نکرد و فرمود: مال ما نیست، این‏ها را به صاحبانش بازگردان، اما امانتى نزد تو دارم از بانویى به نام شطیطه آن را جدا کن و به من بده.

ابوجعفر کیسه را گشود و در صدد جستجوى سکه شطیطه برآمد آن سکه‏ها را روى هم مى‏غلطاند تا آن را بیابد؛ امام، خودش آن را در میان نشان داد و هم اینطور بقچه‏ها را گشود و دستمال یا کلاف را نیز تقدیم کرد.

محمد بن على مى‏گوید: وقتى به وطن بازگشتم تمام صاحبان آن کالاها را فطحى مذهب دیدم، آنجا دریافتم که امام فرمود: آن‏ها مال من نیست.

در این گیرودار مواظب وضع آن بانو بودم که سیزده روز پس از ورود من به نیشابور درگذشت، ما جنازه او را به صحرا بردیم، در جمعیت انبوهى که در بیابان براى نماز بر جنازه او حاضر بودند توجه داشتم امام را ببینم، ناگاه دیدم شتر سوارى از جانب بیابان آمد، از شتر پیاده شد در حالى که سر و صورت خود را پیچیده و پوشیده بر جنازه نماز گزارد، من نزدیک شدم تا ببینم، امام را شناختم که برگشت و بر شتر سوار شده در صفحه بیابان از نظر غایب شد !!

آرى، اولیاى خدا چه مرد چه زن در صفحه‏اى از پاکى و نور و صفا زندگى مى‏کنند و در تمام این عالم از دوست غیر دوستى نمى‏خواهند.

 

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی