نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

7:175
۹۶/۰۳/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

j9

نظرات  (۱۰)

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۷ امیرحسین صفاریان
#حدیث
 و قال أبو جعفر علیه السلام الأصل فی ذلک بلعم ثم ضربه الله مثلا لکل مؤثر هواه على هدى الله من أهل القبلة.
۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۸ امیرحسین صفاریان
#حدیث
 عن أبى الحسن الرضا علیه السلام انه اعطى بلعم بن باعور الاسم الأعظم، فکان یدعو به فیستجیب له فمال الى فرعون فلما مر فرعون فی طلب موسى و أصحابه قال فرعون لبلعم ادع لله على موسى و أصحابه لیحبسه علینا فرکب حمارته لیمر فی طلب موسى فامتنعت علیه حمارته فأقبل یضربها فأنطقها الله عز و جل، فقالت: ویلک على ماذا تضربنی؟ أ ترید ان أجی‏ء معک لتدعو على نبی الله و قوم مؤمنین؟ فلم یزل یضربها حتى قتلها و انسلخ الاسم من لسانه، و هو قوله:فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ و هو مثل ضربه الله، فقال الرضا علیه السلام فلا یدخل الجنة من البهائم الا ثلث: حمارة بلعم، و کلب أصحاب الکهف و الذئب، و کان سبب الذئب انه بعث ملک ظالم رجلا شرطیا لیحشر قوما من المؤمنین و یعذبهم و کان للشرطی ابن یحبه فجاء ذئب فأکل ابنه فحزن الشرطی علیه فأدخل الله ذلک الذئب الجنة لما احزن الشرطی.
۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۱ امیرحسین صفاریان
#نکته

شیطان وسوسه مى‏کند و در کمین است که هر گاه در کسى زمینه‏اى ببیند، او را دنبال کند. «فَانْسَلَخَ‏ فَأَتْبَعَهُ» (کلمه‏ى‏ «فَأَتْبَعَهُ» در کنار کلمه‏ى‏ «فَانْسَلَخَ»، نشان مى‏دهد که شیطان در کمین است و به محض انسلاخ، انسان را دنبال مى‏کند.)


۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۵ امیرحسین صفاریان
#نکته

انسان هر چه بالا رود، نباید مغرور شود، چون احتمال سقوط وجود دارد و عاقبتِ کار مهم است. جایگاه هرکس بالاتر باشد، احتمال خطر بیشترى وجود دارد. «فَانْسَلَخَ مِنْها»

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۷ امیرحسین صفاریان
#داستان
در بنى‏اسرائیل، عابدى بود به نام برصیصا که سال‏ها عبادت مى‏کرد و مشهور شد و مردم بیماران خود را براى شفا و درمان نزد او مى‏آوردند. تا این که روزى زنى از اشراف را نزد او آوردند، شیطان او را وسوسه کرد و او به آن زن تجاوز کرد. سپس او را کشت و در بیابان دفن کرد. برادران زن فهمیدند و مسئله شایع شد و عابد از موقعیّت خود سرنگون گشت. حاکم وقت او را احضار و او به گناه خود اقرار کرد و حکم صادر شد که به دار آویخته شود. در این هنگام شیطان نزد او مجسّم شد که وسوسه من تو را به این روز انداخت، اگر به من سجده کنى تو را آزاد مى‏سازم. عابد گفت: توان سجده ندارم، شیطان گفت: با اشاره ابرو به من سجده کن، او چنین کرد و به کلى دین خود را از دست داد و سرانجام نیز کشته شد.

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۹ امیرحسین صفاریان
#نکته

شیطان، هر کس را به گونه‏اى گمراه و از راه به دور مى‏کند:

عابد بنى‏اسرائیل از راه عبادتش به گناه گرفتار مى‏شود.

قارون به علم و مدیریّتش مغرور مى‏شود. «عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدِی» «2»

بلعم‏باعورا با داشتن اسم اعظم به سراغ هوس‏هاى خود مى‏رود. «آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ‏ مِنْها» «3»

سامرى به علم و هنر خود مغرور مى‏شود. «بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا» «4»

یکى به مال و ثروتش مغرور مى‏شود. «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ» «5»

دیگرى به فرزندان پسر. «وَ بَنِینَ شُهُوداً» «6»

دیگرى به حکومت. «أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ» «7»

و دیگرى به تجهیزات و برج و بارو. «جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ» «8»، «تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً»

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۱۲ امیرحسین صفاریان
#حدیث
قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِی بِهُدًى صَالِحٍ لا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِیقَةِ حَقٍّ لا أَزِیغُ عَنْهَا، وَ نِیَّةِ رُشْدٍ لا أَشُکُّ فِیهَا، وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ، فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَی‏

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۱۴ امیرحسین صفاریان
#حدیث
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْیَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَی دِینِکُمْ فَإِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ لِشَیْ‏ءٍ یَحُوطُ مَا أَحَبَّ وَ قَالَ ص أَوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ ع لا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ إِنَّ أَدْنَی مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلاوَةَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ
۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۰ امیرحسین صفاریان
#داستان

یکى دیگر سامرى بود. سامرى که گوساله ساخت از بدعاقبتها شد. سامرى هنرمند بود یک شناخت عجیبى داشت، فلذا مى‏گفت: من دیدى دارم که هیچکس این دین را ندارد. اما همین سامرى با هنر خودش گوساله درست کرد و مجسمه ساخت و با مجسمه‏اش مردم را منحرف کرد.

حسان بن ثابت، حسان اول شاعرى بود که در غدیرخم در پاى رهبرى على شعر گفت، ولى بدعاقبت شد، از دشمنان على شد.

نجاشى، خیلى براى امیرالمؤمنین شعر مى‏گفت، در ماه رمضان شراب خورد، قانون شراب 80 ضربه شلاق است. اما در ماه رمضان 100 ضربه به او زدند. این آقا وقتى شلاق خورد برگشت وعلیه امام شعر گفت.

مساله دیگر: اسامه یک جوان هجده ساله بود که پیغمبر در آستانه رحلت این را فرمانده لشکر کرد و به همه گفت به حرف اسام گوش بدهید. حتى فرمود: «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَیْشِ أُسَامَهَ» (بحارالانوار/ ج 30/ ص 432)، اسامه عاقبت کارش به جایى کشیده شد که از على بن ابى طالب حمایت نکرد. سهیل یک پولدارى بود. در مکه کاسبى کرد و پول زیادى به دست آورد. وقتى پیغمبر به مدینه هجرت کرد. گفت من هم پولهایم را مى‏برم و از پیغمبر حمایت مى‏کنم. کفار مکه گفتند: در شهر ما پول به دست آوردى مى‏خواهى پولها را ببرى مدینه کمک اسلام بکنى. نمى‏گذاریم، اگر مى‏خواهى بروى باید پولهایت را مصادره کنیم. همه اموال را داد به کفار و به عشق پیغمبر هجرت کرد. اما همین آقا بدعاقبت شد. طبرى مى‏گوید: و باعلى بن ابى طالب بیعت نکرد.

مکهول هم یک ملا بود از فقها بود. ایشان هم دانشمند بود، مخالف امیرالمؤمنین شد. عبدالله بن ضمه، ایشان مال اضافه از على خواست، حضرت على هم گفت: نه من معذور هستم‏.  شخصى به نام قعقاع. ایشان علاقه به یک زنى پیدا کرد. زن مسلمان هم نبود، رفت سراغ آن زن و آن زن هم مهریه زیادى ازاو گرفت. به هرحال حضرت امیر گفت: حق نداشتى با زن کافر ازدواج کنى. اگر هم ازدواج کردى حق نداشتى بیت المال را بدهى براى زن کافر، ایشون هم چون زن را مى‏خواست گفت من اصلا نمى‏خواهم نماینده باشم مى‏روم پهلوى معاویه، رفت پهلوى معاویه و بعد هم از حامیان ابن زیادشد به خاطر عشق به یک زن.
منذربن جالو، منذر نماینده حضرت على در فارس بود، چهارصدهزار درهم اختلاس کرد. به امیرالمؤمنین گفتند، حضرت او را گرفت و زندانیش کرد. از زندان که آزاد شد فرار کرد. خلاصه منزوى شد، امام حسین (ع) که مى‏خواست برود کربلا، نامه‏اى نوشت و به یک نفر گفت برو به مردم بصره بگو بیایند. و از من حمایت کنند و در کربلا یار من باشند. این بنده خدا وارد بصره که شد نمى‏دانست که این آقا یک زمانى استاندار فارس بوده، و زمان حضرت امیر دزدى کرده و زندان رفته. نمى‏دانست و خبر از ماجرا نداشت. این آقاى نامه رسان هم آمد خانه ایشان. آمد گفت: حضرت امام حسین به کربلا مى‏رود من یک نامه آورده‏ام به مردم بصره بگویم که بروند کمک. گفت صبر کن، دوید رفت به مأمورین ابن زیاد گفت: آمدند و آن نامه رسان را اعدام کردند. یعنى دق دلش را سر امام حسین خالى کرد

۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۷ امیرحسین صفاریان
#بیانات
البتّه خیلی باید برادران عزیزِ فرماندهان بسیج و سپاه مراقب باشند که فعّالیّت اقتصادی از جاهای لغزنده است؛ «چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند»،(۲) حواسشان باشد. من بعد اشاره خواهم کرد، از دامهای دشمن، یکی همین مسائل مالی و اقتصادی و مانند اینها است که باید خیلی مراقبت کرد، خیلی باید مواظب بود. چون انسان همیشه در معرض امتحان است، این را بدانید؛ و میدانید، در معارف اسلامی واضح است. یعنی انسان وقتی بلعم‌باعورا هم بشود -کسی که دعای او از درگاه خدا ردخور ندارد و هرچه دعا کند مستجاب میشود- و به اینجا هم برسد، باز جای لغزش وجود دارد، ممکن است بلغزد. یک خطّی است که شما دارید میروید بالا؛ در همه‌ی لحظات و آنات و قدمهای این خطّی که دارید میروید بالا، پرتگاه زیر پایتان است؛ در همه‌ی آنات؛ هرچه بالاتر هم بروید، پرتگاه سخت‌تر و سهمگین‌تر و خطرناک‌تر خواهد شد؛ باید مراقبت کرد که من آن مراقبت را هم عرض خواهم کرد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی