4 - 30 استغنا عامل طغیان (علق/ 6 و 7)


سرما زمینهى سرماخوردگى مىشود ولى علت آن نیست زیرا در زمستان فقط کسانى که مراقبت نکنند سرما مىخورند وانسان مىتواند با حفظ و مراقبت در زمستان سرما نخورد و انسانى هم هست که بر اثر بى انصباطى در تابستان سرما مىخورد. بنابراین سرما زمینهى بیمارى است نه علت آن. سرمایه هم مثل سرماست، زمینهى طغیان است نه علت آن.
در قرآن دو نمونه از صاحبان ثروت و مکنت مطرح شده؛ یکى حضرت سلیمان علیه السلام و دیگرى قارون که یکى سرمایه و ثروت را از آنِ خدا مىدانست و آن را وسیله وصول به رضوان خدا قرار داد و دیگرى سرمایه را از آنِ خود مىدانست و آن را وسیله عیاشى و زرق و برق دنیا قرار داد.
بینش حضرت سلیمان علیه السلام در مورد سرمایه و مکنت این است:
«هذا من فضل ربى لیبلونى ءاشکر ام اکفر» «1»
حضرت سلیمان هر چه دارد آن را به خدا نسبت مىدهد و خود را فقیر درگاه او مىداند.
ولى سرمایهدار دیگر بنام قارون که ثروتهاى زیادى انباشته وقتى حضرت موسى علیه السلام طبق فرمان خدا از او مطالبه زکات اموالش را مىکند، او با کمال غرور مىگوید:
«إنّما اوتُیتُه على عِلمٍ عندى» «3»
بارها حرص به ثروت و علاقه به دنیا، براى افراد و امتها، تجربهى تلخى به وجود آورده که نه تنها زمینه گناه بلکه زمینه کفر و شرک و ارتداد شده است، به عنوان نمونه:
1- چون به قارون گفتند: باید به محرومان کمک کنى دست به طغیان زد، و در برابر حضرت موسى علیه السلام جبهه گرفت. «1»
2- یکى از یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله به نام ثعلبه همین که داراى وضع مالى خوب شد و کشاورزى و دامداریش رونق گرفت، ثروت خود را به بیرون مدینه انتقال داد و آنچنان سرگرم آن شد که کمکم از شرکت در نماز جماعت و جمعه محروم گشت و کارش به جایى رسید که به مامورى که از طرف پیامبر صلى الله علیه و آله براى گرفتن زکات رفته بود پرخاش نمود و قانون زکات را انکار کرد، با اینکه در ابتدا از مسلمانان سرسخت به شمار مىرفت و با خداوند عهد کرده بود که هرگاه وضع مالى او خوب شد، به محرومان کمک کند ولى همین که ثروتش زیاد شد دست به طغیان زد تا آنجا که گفت: مگر من یهودى یا نصرانى شدهام که جزیه بپردازم؟ آیه 75 و 76 سوره توبه در سرزنش او نازل شد. «2»
3- هنوز جنگ احد تمام نشده بود که حرص دنیا و جمع کردن غنایم بعضى را وادار کرد تا منطقه را رها کنند و به سراغ غنایم بروند و دشمن از این ماجرا سوء استفاده کرده و بر مسلمانان حمله شدیدى نمود. در این نبرد مسلمین شهداى بسیار دادند و حتى لب و دندان پیامبر صلى الله علیه و آله مجروح و شکسته شد. حضرت حمزه علیه السلام عموى پیامبر صلى الله علیه و آله به شهادت رسید. تمام این ناگوارىها به خاطر رها کردن منطقه و حرص به مال به وجود آمد. «1»
4- افراد فرومایهاى با گرفتن پول، حدیث دروغ مىساختند و آن را در میان مردم شایع مىکردند که یک نمونه از آن دروغسازى سمرةبن جندب است که با گرفتن پول از معاویه، از ابنملجم قاتل حضرت على علیه السلام ستایش مىکرد و آیهاى را که در شان على علیه السلام نازل شده بود مىگفت در شان ابنملجم نازل شده و به عکس. «2»
5- عمر سعد به عشق رسیدن به حکومتِ رى فرماندهى لشکر دشمن شد و در قتل امام حسین علیه السلام شرکت نمود.
6- هنگامى که امام کاظم علیه السلام از دنیا رفت بیتالمال در نزد یکى از نمایندگانش بنام (عثمان بن عیسى) جمع شد که باید به امام رضا علیه السلام تحویل دهد، او به خاطر تصاحب اموال مردم اعلام کرد که ما بعد از امام هفتم امام نداریم و امامت در وجود امام کاظم علیه السلام پایان یافت و با همین عقیده مذهب (واقفیه) را به وجود آورد. «3»
به هر حال دنیاپرستى و مقام طلبى هر روز و هر ساعت، انسان عادى را گول مىزند و برشمردن نمونههاى آن چند جلد کتاب مىشود.
7- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به چوپانى که از دادن شیر به مسلمانان بخل کرد فرمودند: «خدا مال زیاد به تو بدهد.»
ولى در مورد چوپان دیگرى که شیر خودش را هدیه کرد، چنین دعا نمود: «خدایا به قدر کفاف به او روزى بده.»
مردى از روى تعجب پرسید چرا در مورد چوپانى که بخل کرد دعاى
«انّ ما قَلّ وَ کَفى خیرٌ ممّا کَثُر و الهى» «1»
«آنچه کم باشد و کفایت کند بهتر است از زیادى که دل را سرگرم و غافل نماید.»
نتیجه اینکه: یکى از عوامل زمینهساز گناه، حرص و آز به مقام و ثروت دنیا است.
از اولین لحظات بعثت و وحی بر نبىّاکرم(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) همهی وسایل برای صلاح و اصلاح جامعه بشری، در آیات قرآن مورد توجه قرار گرفت. در همین سورهی مبارکهی علق، بعد از نام خدای متعال و امر به پیامبر اسلام برای قرائت، اشاره میکند که «خلق الانسان من علق»(2). بشری که بزرگترین درد او، خودخواهی و طغیان و خودبزرگبینی و خودغنیبینی است، به این بشر تذکر میدهد که «خلق الانسان من علق»(3)؛ منشأ تو علق است. آنکه تو را خلعت هستی و کمال و تکریم پوشانید، خداست. باید در مقابل او، همیشه احساس بندگی کنی؛ طغیان نکنی؛ بر ارزشهای الهی سرکشی نکنی؛ خود را به جای خدا، فرماندهی حیطهی زندگی انسان به حساب نیاوری. این، اولین کلمه است که بعد از دو، سه آیه هم میفرماید: «کلّا انّالانسان لیطغی. ان رأه استغنی»(4). اینکه انسان، خودش را غنی ببیند و مستغنی به حساب بیاورد، او را به طغیان وادار خواهد کرد.
ملاحظه بفرمایید، دردهای همیشگی بشر، همینهاست. درد بزرگ بشریت، از زمان حضرت آدم و ماجرای پسران آدم تا همیشهی دنیا، خودخواهی و خودپرستی و سرتافتن از اطاعت خدا و ظلم و تبعیض و جهل است که بر اثر جهالت و ناآگاهی، راه را خطا میکند و پیامبران و راه هدایت را نمیشناسد و با کوتهبینی خود، آنچه را که ناصواب است، صواب میپندارد.
سؤال: آیا سرمایه، عامل فساد است؟
پاسخ: در دو صورت سرمایه عامل فساد است، یکى اگر دید انسان این باشد که سرمایه از من است، و دیگر آنکه معتقد باشد که در تحصیل و مصرف سرمایه هرگونه بخواهد آزاد است.
0