5 -25 نتیجه دوستی های غیر مبتنی بر تقوا (زخرف/ 67)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آدمى بر آیین دوست خود است ؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسى دوستى مى کند .
مصیبتِ بزرگِ خانوادههای خوب!
بسیاری از مصیبتهایی که خانوادههای خوب دارند، این است که بچههایشان وقتی میآیند در محیطهای آموزشی، خراب میشوند که منشأ خیلی از آنها هم رفاقتهایی است که بچهها در محیط آموزشی پیدا کردهاند. غیر از این است؟! آنهایی که مبتلا هستند، حرفهای من را خوب میفهمند! این همه زحمت کشیدی، معلّم هم بد نیست، امّا رفیق بد است. نگاه کن فرضیه را چگونه گامبهگام پیش رفتم. همه خوب، امّا بچه چگونه شد؟!
این مسأله متأسفانه از مسائل مبتلابه جامعه ما است. من که عرض میکنم محیط آموزشی خیلی مهم است، برای همین چیزها است. امّا متأسفانه به این چیزها توجه نمیشود. همان سیری که تا حالا گفتم، همان است. مصیبت این است که فقط دنبال این هستند که بچه درسی را یاد بگیرد که یکوقت پشت کنکور نماند! میگویند هر چه شود، بشود امّا پشت کنکور نماند. چقدر روی آن هم تبلیغ میکنند! این جامعه اسلامی است؟! جامعه انسانی است؟!
تأثیر پیوند رفاقتی بر دین انسان
یک روایت میخوانم؛ روایت از پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که حضرت فرمود: «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ»؛ اگر میخواهی ببینی دین شخصی چیست، ببین رفیقش چه دینی دارد. از آنجا بفهم دین او چیست. «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ مَنْ یُخَالِلُ».[10] حواست را جمع کن با چه کسی رفیقی! با هر کسی که رفیقی، دین او را هم داری؛ با او همدین هستی. این همان مسأله قدرت و بُرد پیوند رفاقتی و محبّتی را میرساند که هم نقش سازندگی دارد و هم نقش تخریبی دارد. من سراغ هر دو مورد رفتم.
بنابر این من عرض کردم در باب محیط آموزشی، یک محیط سوم که چه بسا قدرتمندتر از محیط دوم است، از آن تولّد پیدا میکند. حالا آیا این درست است که انسان بیتفاوت باشد؟ لذا گفتم مدرسه و محیط آموزشی فرزندت هر قدر هم خوب و مطمئن بود، هیچ وقت خاطر جمع نباش؛ چون یک خطر بزرگتر کنار گوش او هست. خاطرجمعی در کار نیست. بلکه انسان باید از نظر تربیتی نسبت به کسانی که تحت سرپرستی او هستند دقّت داشته باشد.
هجده سالهها مراقب باشید!
آیهای از آیات شریفه قرآن است که من این را تلاوت میکنم و روایتی از امام صادق(علیهالسلام) ذیل آیه هست که آن را هم میخوانم که ببینید همین مقطع آموزشی که روی آن تأکید دارم، یک مقطع بسیار حساسی است و در زندگی انسان نقش سرنوشتساز هم دارد. آیه در سوره فاطر است که دارد: «وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ».[3] این نقل سخنان گروهی از جهنّمیها است که در جهنم فریاد میکنند ای پروردگار ما، ما را از این جهنم بیرون بیاور! چرا؟ تا کرداری غیر از آنچه که کردیم انجام دهیم؛ تا کردار شایسته و صالح انجام دهیم. «أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ». یعنی خدایا، ما را از جهنّم نجات بده تا کارِ خوب کنیم. به آنها خطاب میشود: آیا ما به شما آنقدر عمر ندادیم که در آن پند بگیرید که هر کس میخواست پند بگیرد، میگرفت؟
سؤال این است که منظور از این عمری که در آیه آمده کدام مقطع زمانی است؟ ذیل آیه روایتی از امام صادق(علیهالسلام) است که فرمود: «تَوْبِیخٌ لِابْنِ ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً».[4] این آیه خطاب به هجده سالهها است. یعنی خطاب خدای متعال در این آیه، توبیخِ هجده سالههایی است که به جهنّم رفتهاند؛ مُراد، هفتاد ساله و هشتاد سالهها نیست؛ چهل سال به بالا نیست؛ منظور، هجده سالهها است! هجده ساله هایی که روش رفتاری غلط گرفتند و سراغ معصیت رفتند و جهنّمی شدند. امّا چرا خدا هجده سالههای جهنّمی را اینطور توبیخ میکند؟ جهت این است که انسان از نظر رشد روحی به این مقطع که رسید، دیگر عذری ندارد و میتواند کاملاً تمییز بدهد؛ در این سن، دریافت و فهم بهترین دریافت و بالاترین فهم است.
خوب، بگو ببینم چه کسی تو را جهنّمی کرد؟ این روش رفتاریِ غلط را از چه کسی یاد گرفتی؟ تو که نونهال بودی و در مقطعی بودی که میشد تو را به هر سو کشاند؛ پس تحت سرپرستی چه کسی قرار گرفتی؟ این اعوجاج از کجا پدید آمد؟ این مطلب به این مربوط است که حضرت فرمودند از نظر عمر حسّاسترین مقطع زمانی، این مقطع است. ای جوانها! حواستان را جمع کنید. وقتی به این مقطع برسی دیگر خوب میتوانی زشت را از زیبا تشخیص دهی. تو دیگر انسانی و میفهمی! دیگر در بُعد اعتقادیات هم خوب میتوانی بفهمی. امّا بگو ببینم چه کسی تو را خراب کرد؟ در محیط آموزشی، به تو رفتار غلط دادند، تو هم تأثیر گرفتی و جهنّمی شدی.
یکی دیگر از عواملی که برای اصلاح و تربیت به آن توجه شده، معاشرت با صالحان و نیکان است.
انسان هر اندازه هم که بخواهد از دیگران اثر نگیرد، وقتی با کسی معاشرت
کند، کم و بیش اثر می پذیرد، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می
فرمود: المرء علی دین خلیله(174) این مطلب هم در مورد مجالست با نیکان
صادق است هم در مورد مجالست با بدان؛ مثلا علی علیه السلام می فرماید:
مجالسة اهل الهوی منساة للایمان(175)
و در قرآن نیز این مطلب زیاد
آمده؛ مثلا خداوند خطاب به موسی علیه السلام می فرماید: و لا یصدنک عنها
من لا یؤمن بها واتبع هواه فتردی؛(176)
به قرینه جمله آخر معلوم می شود
که این ممانعت، غیر از ممانعتی است که مثلا فرعون به زور مانع کار کسی
شود، بلکه هشداری است که مواظب تأثیر سوء آدمهای بد باش. در مقابل هم
احادیثی هست که مثلا از عیسی علیه السلام سوال شده که با چه کسانی باید
مجالست داشت و ایشان فرموده:
من یذکرکم الله رؤیته و یزید فی عملکم منطقه و یرغبکم فی الاخرة عمله.(177)
این معاشرت اخلاقی که بحث ماست، غیر از معاشرت معلم با متعلم، و غیر از
معاشرت مربی با زیردست خود است. بلکه انس گرفتن است؛ انسان دو جور معاشرت
دارد:
در برخی معاشرت ها، انسان دروازه روح خود را می بندد؛ نه خود را
آن طوری که هست بر طرف مقابل، ظاهر می کند و نه آمادگی دارد که طرف را در
خودش بپذیرد.
غالبا در برخوردهایی که انسان اول بار با دیگران دارد
چنین است، ولی همین که با هم صمیمی شدند، دیگر در دل ها به روی هم باز می
شود و طرفین آن چه دارند از یکدیگر پنهان نمی کنند. معاشرت موثر اخلاقی
مورد بحث، همین معاشرت های صمیمانه است که فوق العاده اثر دارد و انسان چه
با افراد خوب معاشرت کند، چه با افراد بد، نمی فهد که چقدر از آن ها تأثیر
گرفته است.
مولوی می گوید:
می رود از سینه ها در سینه ها - از ره پنهان صلاح و کینه ها
صحبت صالح تو را صالح کند - صحبت طالح تو را طالح کند
در این معاشرت های صمیمانه آن چه اثری فوق العاده دارد، حالت ارادت است.
مسئله ارادت و شیفتگی به شخص معین بالاترین و بزرگترین عامل در تغییر دادن
انسان - چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی - است.
اگر انسان، فردی را
ایده آل تلقی کند و بعد شیفته اخلاق و روحیاتش شود، فوق العاده تحت تأثیر
او قرار می گیرد و برای همین است که عرفا به مسأله ارادت پیدا کردن به یک
شیخ و مرشد، فوق العاده اهمیت می دهند.
آیا تاکنون به این سوال توجه
کرده اید که اساسا توصیه هایی که در اسلام راجع به محبت اولیا داریم برای
چیست؟ آیا این شرک نیست؟ اگر ما ماموریم خدا را پرستش کنیم، پس محبت به علی
علیه السلام، گرچه کامل ترین انسان هاست، دیگر چرا؟
پاسخ این است که
چون محبت به هر انسان کاملی بزرگترین عامل اصلاح و تربیت انسان است، محبت
به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و دیگر ائمه علیهم
السلام نیز که وسایل رسیدن به خدا هستند، از عوامل مهم اصلاح و تربیت است.
در زیارت امین الله که از نظر سند از معتبرترین و از نظر مضمون عالی ترین
زیارت ها می باشد، بعد از چند جمله می گوییم: فاجعل نفسی محبة لصفوة
اولیائک محبوبة فی ارضک و سمائک؛(178)یعنی هم می خواهم محب باشم هم
محبوب،(179) اما چه کسی را دوست بدارم؟ برگزیدگان اولیای خدا.
در کتاب
جاذبه و دافعه علی علیه السلام هم این مطلب را مفصل گفته ام که در اصلاح
نفس تفاوت تأثیر محبت اولیا با تأثیر تفکر و محاسبه نفس، مثل تفاوت جمع
آوری براده های آهن در میان خاک با آهن ربا و با دست می باشد. با تکیه بر
تفکر و تذکر و محاسبه و مراقبه و... البته می شود اصلاح شد، اما اگر کسی
شیفته انسان کاملی شد ره چند ساله را یک روزه می رود.(180)
الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ «67»
دوستانِ (امروز)، در آن روز با یکدیگر دشمناند، جز اهل تقوا.
نکتهها:
حال کسانىکه بر اساس غیر تقوا، دوستانى انتخاب کردهاند، در قیامت چنین است:
- پشیمانى و حسرت که چرا با او دوست شدم. «یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا» «2» واى بر من! اى کاش فلانى را دوست خود بر نمىگزیدم.
- دوستان هیچ نقشى براى کمک به یکدیگر ندارند. «وَ لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً» «3»
- دوستان، دشمن یکدیگر مىشوند. «الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» (آیه مورد بحث)
- به یکدیگر لعنت خواهند کرد. «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» «4»
- از یکدیگر فرار مىکنند. «یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ» «5»
______________________________
(1). زخرف، 61.
(2). فرقان، 28.
(3). معارج، 10.
(4). اعراف، 38.
(5). عبس، 34- 36.
تفسیر نور، ج8، ص: 472
- گناهان خود را به گردن یکدیگر مىاندازند. «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ» «1»
- از یکدیگر برائت دارند. «یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ» «2»
پیامها:
1- وقوع قیامت ناگهانى است و زمان آن بر کسى معلوم نیست. «بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ»
2- تمام دوستىهایى که بر اساس تقوا نباشد، به دشمنى تبدیل مىشود.
الْأَخِلَّاءُ ... عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِین