1- 23 پیروی از شیطان عبادت شیطان است (یس/60)

در این آیه شریفه حضرت ابراهیم(علیه السلام) عمویش را به پیروی از توحید دعوت کرده و وقتی از او جواب مثبت نمیشنود، به آثار این کار اشاره میکند و میفرماید: « اگر مرا متابعت نکنی و توحید الهی را نپذیری و مشغول پرستش بتها شوی، آثار شوم و بدی متوجه تو میشود که تو را به مسیر معصیت و غضب خدا میکشاند».
مراد از عبادت شیطان در این آیه، پرستش او نیست؛ بلکه اطاعت نمودن اوامر و وسوسههای اوست.(8)
۱ - اطاعت نکردن از شیطان و تسلیم نشدن در برابر او، توصیه خداوند به فرزندان آدم (ألم أعهد إلیکم یبنى ءادم أن لاتعبدوا الشیطن) بیشتر مفسران برآنند که مقصود از «عهد» در آیه شریفه، «توصیه» است; زیرا در این معنا - به ویژه آن گاه که با «إلى» متعدى شود - بسیار به کار رفته است. مقصود از «عبادت شیطان» نیز، اطاعت و حرف شنوى از شیطان است; نه پرستش او. تعبیر به عبادت مى تواند به این دلیل باشد که او در برابر فرمان به عبادت خدا (و أن اعبدونى)، به عبادت خدایان دیگر فرمان مى دهد.
۲ - کسانى که به توصیه خداوند مبنى بر اطاعت نکردن از شیطان توجه نکنند، مورد سرزنش او قرار دارند. (ألم أعهد إلیکم یبنى ءادم أن لاتعبدوا الشیطن) برداشت یاد شده، از لحن سرزنش آمیز آیه شریفه به دست مى آید.
۳ - اطاعت از شیطان، به منزله عبادت او است. (ألم أعهد إلیکم یبنى ءادم أن لاتعبدوا الشیطن)
۴ - امر و نهى کردن و فرمان دادن، نقش شیطان در ارتباط با انسان ها است. (ألم أعهد إلیکم یبنى ءادم أن لاتعبدوا الشیطن) با توجه به کاربرد «عبادت» در معناى «اطاعت» (در آیه شریفه)، برداشت یاد شده به دست مى آید.
۵ - پیروى از شیطان، جرم است و پیروان او مجرم اند. (و امتزوا الیوم أیّها المجرمون . ألم أعهد إلیکم یبنى ءادم أن لاتعبدوا الشیطن) از ارتباط میان آیه شریفه و آیه پیش - که خطاب به مجرمان بود - برداشت یاد شده به دست مى آید.
۶ - نقش شیطان، در پیدایش جرم و تبه کارى در میان بنى آدم (أیّها المجرمون . ألم أعهد إلیکم یبنى ءادم أن لاتعبدوا الشیطن) سرزنش کردن مجرمان به علت اطاعت از شیطان، مى تواند بیانگر این نکته باشد که شیطان، مشوق و تحریک کننده انسان به انجام جرم و تبه کارى است
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌ مُّبِینٌ - وَأَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ
ای فرزندان آدم، آیا من با شما عهد نبستم که شیطان را پرستش نکنید؟ که او آشکارترین دشمن شما است؟ و این که تنها من را پرستش کنید؟ این راه راست است.
یکی از واضح ترین چشم اندازهای از مفهوم حقیقی عبادت را در آیات شماره 60 و 61 از سوره یس به نمایش در می آورند ، اکثر قریب به اتفاق مفسرین در آیات فوق، جمله تعبد را بصورت اطاعت امر و فرمانبرداری تفسیر کرده اند.درواقع عبادت و اطاعت، بایکدیگر واژگان بیگانه ای نیستند و تقریباً با هم مرادفند .دقیقاً به همین دلیل است که ما گاهی می گوییم عبادات قبول و گاهی به جای آن از عبارت«طاعات قبول» استفاده می کنیم. با این وجود ، عبادت یک فرق اساسی با اطاعت دارد : عبادت استثنا پذیر نیست و فقط مخصوص خداست و چون و چرا در آن وجود ندارد ولی اطاعت چنین نیست ، عدم اطاعت از احکام شیطان و گردن نهادن به فرمان خداوند همان طریقت مستقیم و عهدنامه بین الله و پدرمان آدم است که مانیز بعنوان فرزندان او ، ملزم به رعایت آن هستیم. اما آدم به این عهدنامه پایبند نبود و آن را شکست و بجای اطاعت از امر خداوند ، فرمان شیطان را گردن نهاد.
ولقد عهدنا الى ءادم من قبل فنسی ولم نجد له عزما
پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم; اما او فراموش کرد; و عزم استوارى براى او نیافتیم!
و قرآن به ما می آموزد که اکثر بنی آدم نیز تا کنون به این پیمان و عهد پایبند نبوده اند و به جای پیروی و اطاعت از احکام خداوند ، احکام و فرامین شیطان را اجرا کرده اند.
وما وجدنا لاکثرهم من عهد وان وجدنا اکثرهم لفسقین
ما اکثرشان را در عهدشان وفادار نیافتیم؛ ما اکثرشان را ستمکار یافتیم
اطاعت از شیطان به چه معنا می باشد ؟ شیطان چگونه توانسته اوامر و فرامین خود را به مردم ابلاغ کند ؟ از جانب شیطان نه دست خطی وجود دارد و نه انکه او حضور فیزیکی دارد تا دیده شود ویا سخنش شنیده شود تا اوامرش را اطاعت کنند ، پس چرا خداوند فرموده که شیطان را تعبد نکنید ؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید بدانیم که همه امتها و اقوامی که قرآن دارد سرگذشتشان را برایمان نقل می کند، به خداوند به عنوان خالق آسمانها و زمین معتقد بوده اند و هیچ یک سنگ و چوب و آهن و بارگاه و مقبره پرست به معنای ذاتی آن نبوده اند ، آنها نیز برای تقرب به خداوند بوده که به آلهه ها و بتهای خود متوسل می شدند در حقیقت در آیات بسیاری وقتی که مشرکین با این سوال مواجه می شدند که خالق آسمان و زمین ، روزی دهنده ، مدبر و همه کاره جهان کیست ؟ با صراحت پاسخ می دادند ؛ ( خدا ) اکنون شاید نامهای خدا در بین نژادها و اقوام مختلف متفاوت بوده ولی همه آنها خدا را به عنوان مسبب ا لسباب ، خالق و صاحب کل کائنات و خلقت پذیرفته بودند ولی در نحوه پرستش او دچار اختلاف ، شرک و نا خالصی می شدند که سبب این گمراهی عدم توجه به فرامین خدا و فرمانبرداری از احکام و دستوراتی بود که از جانب غیرخدا صادر می شد ،
حال شیطان باید کاری می کرد که انسان تعبد خدا را کنار بگذارد و به تعبد خویش وادارنماید تا بتواند از این طریق سخنان گمراه کننده خود را به او القا نماید ولی مطمئنا اگر او در لباس شر و بدی به سمت انسان می آمد هرگز نمی توانست در ماموریت خود توفیقی کسب کند چون ذات انسان خوبی و زیبایی را می پسندد، پس برای اینکار احتیاج به یک حیله ای کاری داشت نمونه ای از این حیله را در بدو خلقت انسان آزمایش کرد و مثمر ثمر بودن آن را مشاهده کرده بود ، او خود را به لباس یک عاقبت اندیش در آورد و به نزد آدم و هوا رفت ، به آنها دروغی گفت و آنان هم به خیال آنکه در حال اطاعت از یک مصلح و دور اندیش هستند سخن او را پذیرفتند ، درحالی که آدم در حال عصیان فرمان خدا بود ولی خود این را نمی دانست و تصور می کرد که با اینکار مشغول انجام کار نیکوئی است که برای او عاقبتی خوش می آورد ولی این غفلت و فرمانبری اشتباه بهانه ای شد برای تبعید و سیه روزیشان .
هر فرد و جامعهای که اطاعت شیطانهای انسانی و جنی را اختیار کند، گرفتار اموری میشود که شناسایی آن، میتواند گامی مهم برای شناسایی دوست و دشمن باشد؛ به این معنا که شیطان، دشمنی است که خود را به عنوان دوست معرفی میکند و امور باطل و نابهنجار را به عنوان کارهای نیک و پسندیده و مفید جلوه میدهد.
پیروی از شیطان و همراه شدن با او آثار دنیوی و اخروی متعددی برای آدمی به دنبال دارد که در نتیجه آن نه تنها زندگی این دنیایی انسان، بلکه زندگی اخروی او را نیز دچار خسران عظیمی میکند.
«یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا * یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا»؛ «اى پدر من، شیطان را (با اطاعت از او) پرستش مکن، زیرا شیطان، خداى رحمان را همواره نافرمان است * اى پدر من، همانا بیم دارم که تو را عذابى از جانب خداى رحمان رسد و در نتیجه دوست و یاور شیطان شوى (در دنیا مورد لعن و در آخرت قرین آتش او گردى)».(7)
در این آیه شریفه حضرت ابراهیم(علیه السلام) عمویش را به پیروی از توحید دعوت کرده و وقتی از او جواب مصیبت نمیشنود، به آثار این کار اشاره میکند و میفرماید: « اگر مرا متابعت نکنی و توحید الهی را نپذیری و مشغول پرستش بتها شوی، آثار شوم و بدی متوجه تو میشود که تو را به مسیر معصیت و غضب خدا میکشاند».
مراد از عبادت شیطان در این آیه، پرستش او نیست؛ بلکه اطاعت نمودن اوامر و وسوسههای اوست.(8)
شیطان با دو عامل آنها را به ارتداد میکشاند: اعمال ناشایست را در دیدگاهشان زیبا جلوه میدهد؛ آنها را به آرزوهای طولانی مشغول میکند تا به خیال رسیدن به این آرزوها با اعارض از دین حق، به مخالفان آنان بپیوندند. در حقیقت نه به آرزوی خود میرسند و نه آخرت خویش را حفظ میکنند و مصداق خسرالدنیا و الاخره میشوند
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَاء وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید، پیروى از گامهاى شیطان نکنید و هر کس از گامهاى شیطان پیروى کند مسلّما او دستور کار زشت و ناپسند مىدهد. و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود هیچ یک از شما هرگز (از فساد عقاید و اخلاق و عمل) پاک نمىشد، و لکن خداست که هر کس را بخواهد (در مراحل کمالات) پاک مىکند و خداوند شنوا و داناست.»(9)
نفوذ افکار شیطانی به صورت اندک و تدریجی شروع میشود و بدون اکتفا به همان مقدار و یا عدم پیشگیری از همان ابتدای وسوسههایش کار به جاهای باریک و خطرناک کشیده میشود. وسوسههای شیطان مرحله به مرحله، گام به گام و تدریجی است. او هرگز به انسان پاکدامن را یکباره به آغوش فساد نمیکشاند؛ بلکه او را قدم به قدم به سمت آلودگی و گناه و فحشا میکشاند ؛
در آغاز معاشرت و دوستی با آلودگان است.
سپس شرکت در مجالس آنهاست. آنگاه فکر گناه است. سپس ارتکاب مصادیق مشکوک و شبههناک است و در نهایت انجام گناه یا شروع به معصیت کوچک است؛ هر چند در گامهای بعدی گرفتار بدترین گناهان کبیره میشود و هیچ باکی ندارد.(10)
رهبر فاسد، پیروانش را هم به فساد میکشاند؛ از این رو قرآن به مۆمنان هشدار میدهد که از شیطان پیروی نکنید؛ چرا که او شما را جز به فحشا و منکر دعوت نمیکند.
نابودی«وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَیَّنَ لَکُم مِّن مَّسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ»؛ «و قوم عاد و ثمود را نیز (هلاک نمودیم) و از مسکنهاى (ویران شده) آنها (سرنوشت بدشان) براى شما روشن شد، و شیطان عملهاى (زشت) آنان را در نظرشان آراست پس آنها را از راه (خدا) بازداشت در حالى که پیشتر اهل بصیرت (به توحید و دین) بودند».(11)
این آیه شریفه که درباره قوم عادو ثمود سخن میگوید، پایان کار آنان و علت آن را ذکر میکند که به خاطر لجاجت، شیطان کارهای ناروا و عقاید نادرست را در نظرشان زیبا جلوه داد و در نتیجه آنان از راه حق و پرستش خدا بازداشت؛ در حالی که چشم بینا و عقل و خرد داشتند و پیامبران الهی نیز راه حق را به آنان نشان داده بودند.
«إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ»؛ «همانا کسانى (از اهل کتاب) که پس از آنکه راه هدایت بر آنها روشن شده به پشت سر خود برگشتهاند (در عقاید سابق خود ماندهاند) شیطان ( باطلها و گناهان را) در نظر آنها آراسته نموده و در آرزوهاى دور و درازشان افکنده است».(12)
گاهی وسوسههای شیطانی چنان مۆثر واقع میشود که شخص بعد از دیدن و ایمان به حق، از حق روی میگرداند و مرتد میشود.
شیطان با دو عامل آنها را به ارتداد میکشاند: اعمال ناشایست را در دیدگاهشان زیبا جلوه میدهد؛ آنها را به آرزوهای طولانی مشغول میکند تا به خیال رسیدن به این آرزوها با اعارض از دین حق، به مخالفان آنان بپیوندند. در حقیقت نه به آروزی خود میرسند و نه آخرت خویش را حفظ میکنند و مصداق خسرالدنیا و الاخره میشوند.
«کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ»؛ «(و مثل منافقان) مثل شیطان است که به انسان گفت: کافر شو و چون کافر شد، گفت: همانا من از تو بیزارم، همانا من از خدایى که پروردگار جهانیان است مىترسم».(13)
از جمله کارهای بسیار مهم و در عین حال شیرین و جذاب قرآن، تشبیه نمودن کاری به کاری یا شخصی به شخص دیگر است که با روشنی اصل جریان، مطلب را در اذهان جا میاندازد. همه افراد در غالب این تشبیه کردنها و مثل زدنها حقیقت را درک میکنند.
بازگشت از توحید به شرک همانند این است که انسان به واسطه وسوسههای شیطان از شاهراه سعادت فاصله بگیرد و در بیابان حیرت سرگردان شود. گاهی وسوسههای شیطان آن چنان در پیروانش اثر میگذارد که در عین وجود راهنمایان حقیقت مانند انبیا گویا به هیچ وجه این گونه افراد دلسوز را نمیبینند و حرفهای آنان را نمیشنوند
در این آیه کار منافقان و اهداف آنان را نسبت به دوستان خود اینگونه به کار شیطان نسبت به فریب خوردگان خودش تشبیه میکند: مثل کارهای منافقان همانند اعمال شیطان است. آنان بسان شیطان به دوستان خود وعدههای دروغین میدهند که اگر فلان کار را بکنید با یاری ما به نتیجه میرسید، اما در مواقع حساس که نیاز واقعی به یاری آنها دارند، آنان اعلام میدارند شما از ما نیستید و ما از شما بیزاریم.
«قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ»؛ «بگو: آیا جز خداوند چیزى را بخوانیم (بپرستیم) که نه سودى به ما مىدهد و نه زیانى مىرساند، و پس از آنکه خدا ما را هدایت نمود (به دوران جاهلیت) عقبگرد کنیم؟! همانند کسى که شیطانها (ى جنّى) او را در روى زمین سرگردان کردهاند، در حالى که او را یارانى است که به سوى هدایتش مىخوانند که بیا به سوى ما (ولى او از شدت تحیّر نمىپذیرد) بگو: بىتردید هدایت خدا همان هدایت (واقعى) است و ما مأموریم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم».(14)
بازگشت از توحید به شرک همانند این است که انسان به واسطه وسوسههای شیطان از شاهراه سعادت فاصله بگیرد و در بیابان حیرت سرگردان شود.
گاهی وسوسههای شیطان آن چنان در پیروانش اثر میگذارد که در عین وجود راهنمایان حقیقت مانند انبیاء ، گویا به هیچ وجه این گونه افراد دلسوز را نمیبینند و حرفهای آنان را نمیشنوند.