3- 20 سنت آزمایش الهی (عنکبوت/2)
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَْکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ(2)
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَْکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ(2)
) خیال مىکنید که ما شما را آفریده ایم و همینکه بگویید ما مسلمانیم کافیه؟ باید امتحان بشوید دنیا آخور نیست دنیا خوابگاه نیست دنیا عشرتکده و میخانه نیست دنیا میدان رشد است و در میدان باید در میان ناگواریها و تضادها شما عبور کنید تا رشد پیدا کنید اگر این سختىها و ناگوارها نبود ما رشدى نداشتیم در میدان است که آدم کشتى مىگیرد درگیرى پیدا مىکند و رشد پیدا مىکند باید سختى تاریکى باشد تا رشد اختراع برق در انسان شکوفا بشود، باید ناگواریهاى بیماریها باشد تا رشد علم دارو سازى در ما شکوفا بشود هر پیش آمد و سختى که براى انسان پیش آمده استعداد انسان را شکوفا کرده همه ما باید امتحان بشویم در قرآن حدود بیست مرتبه آمده که ما همه شما را آزمایش مىکنیم، هم به خیرها و هم به شرها آزمایش مىکنیم شما را آزمایش مىکنیم تا استعداد شما شکوفا بشود بنابراین شما مسئول هستید و نمىشود که از زیر بار مسئولیتها شانه خالى کرد باید بمانیم و شالى خالى نکنیم.
خداوند مصیبت ها را برای این جهت استخدام کرده است که به وسیله آن انسان را از دنیا قطع و به خود وصل کند، دست انسان را از توی دست دنیا دربیاورد تا بتواند در دست خود قرار بدهد.
شما تا دستت در دست دوستت قرار دارد آیا میتوانید با دوست دیگرتان دست بدهید؟ هرگز شما مگر نمیگویید با یک دست نمیشود دو هندوانه برداشت، پس با یک دست هم نمیشود با دو کس دست داد. پس انسان تا دست خود را از دست دنیا بیرون نکشد نمیتواند با آخرت دست بدهد، از بیعت ظالم باید خارج بشود تا بتواند با امام بیعت کند، از وادی کفر میباید خارج شود تا بتواند به وادی ایمان وارد شود. همانطورکه تا آخرین ثانیههای شب پایان نیابد وارد اولین ثانیههای روز نخواهد شد.
پس مصیبت ها این هنر را به همراه دارند که دست انسان را برای همیشه از دست دنیا خارج کنند، شما فرض کن دستت را به دوستت دادهای، او هم دستت را فشار می دهد، آیا برای بار دیگر به او دست میدهی؟ هرگز. چون میگوئی من با او یک بار دست دادم، دستم را فشار داد. خدا برای اینکه بخواهد انسان را نسبت به دنیا و دنیائی ها بی میل و رغبت کند او را تحت فشار قرار میدهد و انواع مصیبت ها را بر او فرود میآورد.
انسانی که بی هوش شده است به جهت به هوش آمدن گاه او را سیلی میزنند تا به هوش بیاید.
مصیبت ها سیلی خداوندند که بر صورت بی هوشان و سرمستان وادی دنیا نواخته میشود آنکه مرده است هیچ گاه به او سیلی نخواهند زد.
پس آنکه به مصیبتی گرفتار نیست باور کند که مرده است، البته در صورتی که آثار به هوش بودن را در خویش نمیبیند.
یکی از تاثیرات مصیبت آن است که انسان حالتی پیدا میکند که دنیا را در شان و حیثیت خویش نمیبیند یا کم میبیند.
شما اگر از بچه هایتان چیزی که دادهاید پس بگیرید، قطعا یک حالت زدگی در آنان ایجاد میشود، دیگر وقتی چیزی را به آنهامی دهید از شما قبول نمیکنند، چون احساس میکنند که هیچ اعتمادی به این چیزهائی که شما میدهید، نیست.
خداوند متعال وقتی بخواهد مومنی را متوجه کند که به این دنیا هیچ اعتمادی نیست با یک بده و بستانی با او برخورد میکند.
انسان در ابتداء وقتی چیزی را به چنگ آورد آرام و قرار ندارد. اما کمی که خدا با او بده و بستان کرد متین و با وقار میشود، هم در گرفتن و هم در پس دادن، نه وقتی که به او میدهند فرحی از خود نشان میدهد و نه آن وقتی که از او میگیرند جزعی می زند.
وقتی انسان نسبت به خدا تخلف میکند. آثار آن خلاف در زندگیش ظاهر میشود. به جای آنکه خودش را محکوم کند که من متخلف بودم. از خدا گله میکند، که چرا با من اینچنین کردی یعنی گله انسان از خدا به تخلف انسان برمی گردد.
اعتراضی که انسان نسبت به خدا دارد بر میگردد، به انحرافی که نسبت به او داشته است. یعنی عیب و نقص خودش را به اونسبت میدهد و بعد شاکی میشود، یعنی انسان شکایت از خدا، در کار خدا می کند. یک سوء رفتار نسبت به خدا دارد و یک حسن ظن و تعلق نسبت به خودش دارد. این دو وقتی در هم ضرب شد نتیجهاش اعتراض نسبت به خدا میشود.
انسان اگر در حال رقابت مومن بود مومن است. پیش از رقابت 99 درصد مردم مومنند اما بعد از رقابت 99 درصد آنان مومن نخواهند بود. شیطان تا رقیبی همچون آدم در کنار خویش نمیدید موجودی پاک و سالم به نظر میرسید. اما تا پای آدم به میان آمد همان شد که شد.
قابیل تا مسئله رقابت با هابیل برایش مطرح نبود. از صلحا بود اما در رقابت از اشقیاء شد.
از نظر قرآن کریم انسان به اسباب و عوامل مختلفی مورد آزمایش قرار میگیرد که به نمونهای از آنها اشاره میشود:
1. ترس
2. گرسنگی
3. زیانهای مالی
4. مرگ: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الامْوالِ وَ الانْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ بقره/ 155.
5. مال و جان: لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ آل عمران/ 186.
6. اموال و فرزندان: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ انفال/ 128.
7. مواهب مادی: وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی طه/ 131.
8. نیکیها و بدیها: وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ اعراف/ 168.
وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً انبیاء/ 35.
9. القائات شیطان: لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ حج/ 53.
1 امتحان عقیدتی
1. فَإِنّا قَدْ فَتَنّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السّامِرِیُ طه/ 85.
2. وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ طه/ 90.
2 امتحان مالی
1. لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ آل عمران/ 186.
2. فَأَمَّا الانْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ فجر/ 16- 15.
مجموعه فیش هاى تبلیغى(1)، آزمایشالهی، ص: 2
3. قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): ما بلی الله العباد بشیء أشد علیهم من إخراج الدراهم بحارالانوار، ج 70، ص 139.4. إِنّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ قلم/ 17.
5. وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الامْوالِ وَ الانْفُسِ وَ الثَّمَراتِ بقره/ 155.
6. وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لاسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ جن/ 17- 16.
ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنّا قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ زمر/ 49.
8. قَالَ الْبَاقِرُ (علیه السلام): الفقیر هدیة الله إلی الغنی فإن قضی حاجته فقد قبل هدیة الله و إن لم یقض حاجته فقد رد هدیة الله جل و عز علیه التمحیص، ص 47.
3 امتحان سیاسی
1. أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ عنکبوت/ 2.
روایات زیادی از جمله خود نهج البلاغة این آیه را در مورد امتحان مردم بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دانستهاند.
2. وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ بقره/ 49.
3. هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ نمل/ 40.
4 امتحان در جنگ
وَ لَوْ یَشاءُ اللّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ محمد/ 4.
1. جنگ بدر:
مسلمانان در 13 سالی که مکه بودند و اولین سالهائی که مدینه بودند شعار زیاد میدادند و در خواست مکرر رسیدن فرمان جنگ را داشتند تا اینکه اولین فرمان جنگ آمد، به دنبال این فرمان عواقب جنگ هم گوشزد شد تا مشخص شود چه کسانی صابرند و چه کسانی اهل شعار و اما عواقب جنگ؛
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ بقره/ 155: ترس از دشمن
وَ الْجُوعِ بقره/ 155: محاصره اقتصادی
وَ نَقْصٍ مِنَ الامْوالِ بقره/ 155: کم شدن در آمدها و کمک به جبهه ها
وَ الانْفُسِ بقره/ 155: رفتن به جبهه
وَ الثَّمَراتِ بقره/ 155: کم شدن محصولات و تقدیم کردن جوانان المیزان، ج 1، ص 357 و مجمع البیان، ج 1، ص 237
2. جنگ خندق: امدادهای غیبی و ترس از کثرت دشمن
إِذْ جاوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الابْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللّهِ الظُّنُونَا هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُومِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالا شَدِیداً احزاب/ 11- 10.
3. جنگ احد:
إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الایّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ آل عمران/ 140.
وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ آل عمران/ 141.
وَ لِیَبْتَلِیَ اللّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ آل عمران/ 154.
4. طالوت و جالوت:
فَلَمّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلا قَلِیلا مِنْهُمْ فَلَمّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَ اللّهُ مَعَ الصّابِرِینَ بقره/ 249.
5. غزوه حدیبیه:
رزمندگان از مدینه خارج شدند، در حالی که یک مشت خرما و مقداری آرد جو بیشتر نداشتند و حق صید نداشتند در همین حال پرندگان و آهوها تا نزدیک چادرهایشان میآمدند.
5 امتحان خانوادگی
همسر و فرزند امتحان هستند:
إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ تغابن/ 15.
الف: شکوفا شدن استعدادهای نهفته درانسان:
وَ لِیَبْتَلِیَ اللّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ آل عمران/ 154.
ب: جداسازی افراد نیک از بد:
ج: جداسازی صفوف مجاهدان و صابران از غیر آنها:
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصّابِرِینَ محمد/ 31.
د: برای انجام کار بهتر:
الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا ملک/ 2.
إِنّا جَعَلْنا ما عَلَی الارْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا کهف/ 7.
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِی نُفُوسِهِمْ نهجالبلاغه، خطبه 192.
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): إِنَّ الْبَلاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُومِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلانْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلاوْلِیَاءِ کَرَامَة
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): مَا أَثْنَی اللَّهُ تَعَالَی عَلَی عَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَی مُحَمَّدٍ ص إِلا بَعْدَ ابْتِلائِهِ وَ وَفَاءِ حَقِّ الْعُبُودِیَّةِ فِیهِ فَکَرَامَاتُ اللَّهِ فِی الْحَقِیقَةِ نِهَایَاتٌ بِدَایَاتُهَا الْبَلاءُ
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): الحمد لله الذی جعل تمحیص ذنوب شیعتنا فی الدنیا بمحنهم لتسلم] لهم [طاعاتهم و یستحقوا علیها ثوابها. تفسیر الامام العسکری
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): لَنْ تَکُونُوا مُومِنِینَ حَتَّی تَعُدُّوا الْبَلاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مُصِیبَةً وَ ذَلِکَ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی الْبَلاءِ أَفْضَلُ مِنَ الْغَفْلَةِ عِنْدَ الرَّخَاءِ
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): إن الله لیعتذر إلی عبده المحوج المؤمن کما یعتذر أخ إلی أخیه فیقول و عزتی ما أفقرتک لهوان کان لک علی ارفع هذا الغطاء فانظر ما عوضتک من الدنیا قال فیکشف فینظر إلی ما عوضه الله تعالی من الدنیا فیقول ما ضرنی یا رب ما منعتنی مع ما قد عوضتنی
1. جز (علیه السلام):
إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً معارج/ 20.
وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ فجر/ 16.
امام صادق (علیه السلام): به پدر فرزند از دست داده فرمود: فَمُصَابُکَ بِتَرْکِکَ الاسْتِعْدَادَ لَهُ أَعْظَمُ مِنْ مُصَابِکَ بِوَلَدِکَ أمالی صدوق، ص 358.
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): لان العبد إذا تکامل الایمان ابتلیته فی قوته فإن جزع رددت علیه قوته و إن صبر باهیت به ملائکتی التمحیص، ص 45.
2. صبر:
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): إن صبر باهیت به ملائکتی التمحیص، ص 45.
وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ بقره/ 156- 155.
إِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ زمر/ 10.
3. شکر و رضا:
قَالَ الْبَاقِرُ (علیه السلام): اللهم لک الحمد حمد الشاکرین علی مصابهم کامل الزیارات، ص 177.
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): لَیْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَی وَ الشُّکْرِ نهجالبلاغه، خطبه 156.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): إذا أحب الله عبد ابتلاه فإن صبر اجتباه فإن رضی اصطفاه مسکن الفؤاد، ص 84.
4. به آغوش مصیبت رفتن:
وَ لا عَلَی الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلا یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ توبه/ 92.
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): نزلت منهم أنفسهم فی البلاء کالذی نزلت فی الرخاء تحف العقول، ص 159.
1. ابراهیم (علیه السلام):
وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ بقره/ 124.
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُومَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ فَلَمّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ صافات/ 103- 101.
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ صافات/ 106.
2. سلیمان (علیه السلام):
قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ نمل/ 40.
3. موسی (علیه السلام):
وَ فَتَنّاکَ فُتُوناً طه/ 40. (امتحانات مکرر و دشوار)
فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلی قَدَرٍ یا مُوسی طه/ 40.
افراد یا گروههای مورد آزمایش:
4. حضرت داود (علیه السلام):
وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنّاهُ ص/ 24.
5. بنی اسرائیل:
قَدْ فَتَنّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السّامِرِیُ طه/ 85.
6. قوم حضرت صالح (علیه السلام):
إِنّا مُرْسِلُوا النّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ قمر/ 27.
7. مسلمانان در جنگ احد:
وَ لِیَبْتَلِیَ اللّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ آل عمران/ 154.
8. مسلمانان درجنگ احزاب:
هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُومِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالا شَدِیداً احزاب/ 11.
برادران و خواهران من! امتحان، برای همه هست. وقتی در مقیاس یک ملت ملاحظه کنیم، میبینیم همه ملتها، در فراز و نشیب زندگی، دچار امتحان میشوند. در مقیاس افراد هم که نگاه کنیم، همهافراد دچار امتحان میشوند. امتحانها مختلف است؛ امّا هست. آنجا که لذتی بر سرِ راهِ انسان پیدا میشود و نفْس انسان، به آن لذّت که خلاف شرع است، راغب میگردد، آنجا، جای امتحان است. آنجا که پولی سر راه انسان قرار میگیرد و انسان میتواند آن را به دست آورد، اما خلاف قانون خدا و مقرّرات الهی است، جای امتحان است. آنجا که سخنی بر زبان انسان جاری میشود و آن سخن برای شخص انسان فایده دارد، اما سخن باطلی است، جای امتحان است. آنجا که گفتن حرفی لازم است و خدا از انسان میخواهد که آن حرف را بزند، اما گفتن آن حرف خطر و زحمت در پی دارد، جای امتحان الهی است. در مقیاس امّتها و ملتها که حساب کنیم، وقتی ملتی به ثروت و قدرتی میرسد، به پیروزیای دست مییابد و به رشد علمیای نائل میگردد، آنجا جای امتحان آن ملت است. اگر ملتها بتوانند در اوج قدرت، خودشان را سالم نگه دارند، از امتحانْ سرافراز بیرون آمدهاند. اما اگر جمعیتها و ملتها، آن وقت که زحمت از سرشان کم شد، خدا را فراموش کردند، ناموفّق و سرافکنده از امتحان بیرون آمدهاند. لذا، قرآن در سوره کوتاه «نصر»، خطاب به پیغمبر صلواتاللَّهعلیه میفرماید: «بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. اذا جاء نصراللَّه والفتح و رأیت النّاس یدخلون فی دین اللَّه افواجا.» این، اوج قدرت یک نبی است که خدا به او فتح و نصرت بدهد و مردم، گروه گروه در دین او وارد شوند. اینجا، جایی است که انسان باید مواظب خود باشد. لذا میافزاید: «فسبّح بحمد ربک واستغفره انّه کان توّابا.» در همان لحظه پیروزی به یاد خدا باش. خدا را تسبیح کن و حمد بگو که رویکرد این همه توفیقْ نه کار تو، که کار خداست. به خودت نگاه نکن؛ به قدرت الهی نگاه کن.
یک ملت، یک رهبری حکیمانه و الهی مثل نبىّاکرم صلّیاللَّهعلیهوآلهوسلّم در چنین جاهایی مواظب است که امّت، راه خود را گم نکند. تقوا اینجاست که به داد یک ملت میرسد.
ٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً «1» الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَل