نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَى ءَاتَیْنَاهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا  وَ کَذَالِکَ نجَْزِى الْمُحْسِنِینَ(14)

۹۵/۰۴/۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین صفاریان

n20

نظرات  (۹)

۰۵ تیر ۹۵ ، ۰۹:۳۹ سلمان علی زاده

معانی الأخبار ؛ النص ؛ ص226

1- حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‏ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً «1» قَالَ أَشُدَّهُ: ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ اسْتَوَى الْتَحَى‏ «2».

________________________________________
ابن بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، 1جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ: اول، 1403 ق.


۰۵ تیر ۹۵ ، ۰۹:۴۳ سلمان علی زاده

وَ قَالَ الرَّضِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ‏ سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ الْخَوَّاصُ الْکُوفِیُّ وَ کَانَ هَذَا رَجُلًا مِنَ الصَّالِحِینَ، وَ یَجْمَعُ إِلَى ذَلِکَ التَّقْدِیمِ‏ «7» الْعِلْمَ بِمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَ غَوَامِضِ مَا فِیهِ، وَ سَرَائِرِ مَعَانِیهِ عَمَّا جَاءَ فِی الْخَبَرِ [أَنَّهُ‏] «8» «مَنْ أَحْسَنَ عِبَادَةَ اللَّهِ فِی شَبَابِهِ، لَقَّاهُ اللَّهُ الْحِکْمَةَ عِنْدَ شَیْبِهِ» [قَالَ:] «9» کَذَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‏ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً» ثُمَّ قَالَ تَعَالَى‏ «وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» «10» وَعْداً حَقّاً، أَ لَا تَرَى [أَنَ‏] «11» أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ اجْتَهَدَ فِی عِبَادَةِ اللَّهِ صَغِیراً، فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ‏ «12» صَارَ نَاطِقاً حَکِیماً؟

فَقَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ:


نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص: 50

رَحِمَ اللَّهُ امْرَءاً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَى، وَ دُعِیَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا، وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ «1» فَنَجَا، قَدَّمَ خَالِصاً، وَ عَمِلَ صَالِحاً، وَ اکْتَسَبَ مَذْخُوراً [وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً] «2» وَ رَمَى غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً، کَابَرَ «3» هَوَاهُ، وَ کَذَّبَ مُنَاهُ، خَافَ ذَنْبَهُ، وَ رَاقَبَ‏ «4» رَبَّهُ، وَ جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّةَ نَجَاتِهِ، وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ، رَکِبَ الطَّرِیقَةَ الْغَرَّاءَ، وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ «5» الْبَیْضَاءَ، اغْتَنَمَ الْمَهَلَ، وَ بَادَرَ الْأَجَلَ، وَ قَطَعَ الْأَمَلَ، وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ‏ «6».

[ثُمَ‏] «7» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: فَهَلْ سَمِعْتُمْ أَوْ رَأَیْتُمْ کَلَاماً أَوْجَزَ، أَوْ وَعْظاً أَبْلَغَ مِنْ هَذَا، وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ کَذَلِکَ وَ هُوَ خَطِیبُ قُرَیْشٍ وَ لُقْمَانُهَا.

۰۵ تیر ۹۵ ، ۰۹:۵۸ سلمان علی زاده
وسیله‌ی پیشرفت و رشد

از دیگر آثار نیکی کردن تعالی یافتن و پیشرفت کردن است .انسان‌هایی که به دیگران خوبی کنند با سرعت بیشتری پیشرفت می‌کنند و به سعادت و کمال دست می‌یابند. در احادیث مختلف این موضوع اینگونه مطرح شده است .کسی که کار نیک انجام دهد نلغزد و اگر هم بلغزد تکیه گاهی دارد.(غرر الحکم ج2ص213)

انجام کارهای نیک نعمت‌ها را فراوان می‌کند و بدی ها را برطرف می‌سازد(غرر الحکم ج2ص213)

و یا بسیار زیاد نیکی کن به مردم زیاد احسان کن که پایدارترین ذخیره و زیباترین یادگاری است (غرر الحکم ج2ص213)

۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۰:۰۰ سلمان علی زاده
احسان الزاما خوبی نیست اگر به کسی بدی شد و تحمل کرد و پاسخ بدی‌اش را نداد نیز نوعی احسان به شمار می رود.

امام جواد می‌فرمایند:همسایه خوب بودن به این نیست که همسایه را آزار ندهی بلکه به این است که آزارش را تحمل کنی(تحف العقول ص432)

امام علی می‌فرمایند:هر گاه مورد تحیّت و تکریم واقع شدی تو بهتر از آن تحیت به جا آور و اگر به تو احسان شد بیشتر آن تلافی کن و البته برتری از آن کسی است که اول نیکی کرده است
۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۴ سلمان علی زاده
مفهوم احسان در قرآن کریمدر قرآن کریم، کلمه­‌ی احسان در معانی مختلفی به کار رفته است که می‌توان آن را به سه بخش تقسیم کرد:۱- خوبی و نیکی به دیگرانهمچنان که در قرآن آمده است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا[۱۳]»؛ یاد کنید که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگویید. در سوره‌­ی الرحمن آمده است: «هَلْ جَزَاءُ الإحْسَانِ إِلا الإحْسَانُ؛[۱۴] آیا جزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟» البته در آیه­‌ی فوق کلمه احسان دو بار و به توالی به کار رفته است. بار اول احسان به معنی مطلق رفتار نیک انجام دادن است؛ که ما در این نوشتار، در مورد آن بحث خواهیم کرد.۲- امر و کاری را به نحو نیکو و کامل انجام دادنهمچنان که در قرآن کریم آمده است: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ[۱۵]؛ کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید». در تفسیر نمونه درباره­‌ی معنای آیه­‌ی فوق آمده است: «آیه اشاره‌ای به نظام احسن آفرینش به طور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است، «الذی أحسن کلّ شیءٍ خَلَقَه» و به هر چیز آنچه نیاز داشت داد، و به تعبیر دیگر، بنای کاخ عظیم خلقت، بر مبنای «نظام أحسن» است، یعنی بر چنان نظامی‌استوار است که از آن کامل­تر تصور نمی‌شود».۳- انجام کارهای نیک و رفتار صالحهمچنان که در قرآن کریم آمده است: «قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ[۱۶]؛ بگو ای بندگان مؤمن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند [و اعمال صالح انجام دهند] پاداش نیکو است». در این آیه، «احسان» در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است. در سوره­‌ی انعام آمده است: «ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ[۱۷]؛ باری به موسی کتاب آسمانی دادیم، برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی [و اعمال و رفتار صالح] انجام داده بود…». در این آیه، اعطای کتاب آسمانی به سبب انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه­‌ی پیروان او (بنا بر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است.[۱۸]
۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۵ سلمان علی زاده
مفهوم احسان در منابع شیعی
در منابع شیعی، به طور گسترده‌ای به مفهوم احسان توجه شده است. راغب اصفهانی در کتاب ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، جلد ۱، صفحه ۴۹۲ می‌گوید، احسان به دو گونه است:اول- بخشش و انعام به غیر و دیگران مثل احسن الی فلان: به او نیکی کرد.دوم- احسان در کار و عمل به این معنی که کسی علم نیکویی را بیاموزد و عمل نیکی را انجام دهد و بر این اساس است سخن امیرالمؤمنین (ع): «الناس ابناء ما یحسنون».آنچه از این سخن بر می‌آید، این است که واژه­‌ی احسان معنای خاص دارد که با نیکی رساندن به دیگران تحقق پیدا می‌کند  و یک معنای عام که هر نوع عمل نیک را پوشش می‌دهد.آقا جمال خوانساری در شرح  غررالحکم و دررالکلم می‌نویسد: هر که ابتدا کند به خیری که عطا کند بى اینکه از او بطلبند، و کامل گرداند دهش را بى‏‌منّت گذاشتن، پس به تحقیق که کامل گردانیده احسان را. بخش  اساسی مفهوم احسان، انجام کار خیر بیشتر از حق و خواسته­‌ی طرف مقابل است. چنانچه عمل انجام‌شده درخورِ حق طرف مقابل باشد عدل و چنانچه بالاتر از آن باشد احسان است[۱۹]. «احسان‏»، امرى افزون بر «عدالت» و اجراى آن است. احسان -چنان که گفته‏‌اند- این است که «داد کند و دادخواهى نکند» (أن ینصف و لا ینتصف)، و نیکى کند و -در برابر آن- توقع نیکى و پاداش نداشته باشد و براى رونق زندگى دیگران و برخوردارى کسان از رفاه و آسایش بکوشد و هزینه‏ کند. بنابراین، احسان و پرداختن به آن و رواج یافتن آن در میان جوامع، خود از نیرومندترین عواملى است که مردمان را وامى‌‏دارد تا در بهره‌‏ورى از نعمت‌ها و استفاده از فرصت‌ها هماهنگ گردند و به سوی «مساوات» و نزدیک‏‌سازى سطح زندگی‌ها به یک­دیگر حرکت کنند.[۲۰]پس عدل، مساوات و پاداش و مکافات است و عدل یعنى برابر عمل نمودن و برابر پاداش و تلافى کردن. اگر خیر و نیک بود، پس عدالتش همان تلافى به خیر و نیکى است و اگر شرّ و بدى بود عدلش همان شرّ و بدى است و در طرف مقابل، احسان‏ این است که در برابر خیر و نیکى، پاداشى بیشتر از آن داده شود و شرّ و بدى را کمتر از آن تلافى کنند.[۲۱]
۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۶ سلمان علی زاده
مصادیق احسانبه طور کلی، واژه­‌ی احسان در منابع شیعی در دو حالت به کار رفته است. استعمال عام آن با معنای نیکی و نیکوکاری یکسان است، اما استعمال خاص آن دارای تنوع و وسعت بسیاری است. با تحلیل موارد کاربرد احسان به معنای خاص، تعدادی از معانی آن احصا شد که در ادامه به همراه مصادیقی از آن‌ها ارائه می‌گردد.۱-  امان دادن ‏در کتاب اصول کافی جلد ۲ در وجه امتیاز دعوى حق­گو و باطل جو در امر امامت آمده است که امام کاظم (ع) در پاسخ به نامه  یحیى بن عبدالله بن حسن، نامه‌ای به سوی او ارسال نمود که بخشی از آن به این شرح است: من دو کلمه از تو مى‌‏پرسم بگو بدانم: عترف در تن چیست و صهلج در انسان چه معنى دارد؟ جواب همین دو کلمه را براى من بنویس تا من به سوى تو آیم، من تو را از نافرمانى خلیفه بر حذر مى‏‌دارم و تو را به سپاس و اطاعت او تشویق میکنم، و به تو سفارش مى‏کنم که از او امان بخواهى، پیش از آن که چنگالت بگیرد و از همه­‌ی جوانب گلوگیر شوى و خواهى از هر سو نفس راحتى بر آرى براى تو میسر نباشد تا خدا به من و فضل خود و مهربانى خلیفه ابقاه الله بر تو احسان‏ کند تا به تو امان دهد و مهر ورزد و خویشى با رسول خدا را در باره تو منظور دارد وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى.[۳۲]۲-     عفو و بخشش و گذشتبا بررسی منابع معتبر شیعه، واژه­‌ی احسان در موارد بسیاری مترادف واژه­‌ی عفو و بخشش به کار رفته است که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.در دعای چهل و پنجم از دعاهای صحیفه­‌ی سجادیه، درباره وداع ماه رمضان آمده است:  نعمت و بخشش تو در آغاز است (در برابر کردار نیست که شخص به آن مستحق و سزاوار گردد، بلکه بی‌سابقه استحقاق است) و عفو و گذشتت (از گناهان) احسان‏ و نیکى کردن بدون علّت و سبب است (نه آنکه واجب باشد) و عقوبت و کیفرت (گناهکاران را) عدل و داد است‏.چنانچه در معانی الأخبار  آمده است: عمرو بن عثمان تیمى قاضى گوید: جمعى از یاران امیرالمؤمنین علیه السّلام در موضوع مروّت (مردانگى، جوانمردى، نرم دلى) با هم به گفتگو پرداخته بودند که حضرت تشریف آورد و فرمود: چرا آن را از قرآن فرا نگرفته‌‏اید؟ عرضه داشتند: یا امیرالمؤمنین! در کجاست؟ فرمود: در قول خداى عزّ و جلّ‏ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ‏ (خداوند به شما دستور می‏دهد عدل و احسان‏ را شیوه خود سازید- نحل ۱۶: ۹۰) پس عدل همان انصاف و رعایت حق، و احسان‏ بخشش و تفضّل از حق خویش مى‏باشد.[۳۳]۳-     قدردانیدر بخشی از کتاب برنامه سعادت (ترجمه کشف المحجه لثمره المهجه) آمده است: «پس از آن، در این مقام، بلندم فرمود و بر قوه الهام افزوده، که آنچه برایم نافع بود دانسته و به آن نزدیک شدم، و آنچه برایم زیان و ضرر داشت فهمیده و از آن دورى نمودم، و حضرتش جل جلاله در تمام این اطوار و حالات از اینکه اعضاء و جوارح من متلاشى گردد و به سوی فنا و نیستى رود حافظ و نگهدارم بود و من در تمام این حالات متولى امر خود را ندانسته و کسى را که خلقم فرموده و این همه نعمت عنایتم کرده و مشمول احسان‏ خود قرارم داده و تعظیم قدر و منزلتم نموده است نشناختم». چنانچه از مفهوم کلمات بر می‌آید، تعظیم قدر و منزلت و مشمول احسان قرار گرفتن، در یک طبقه‌­ی معنایی قرار گرفته است.[۳۴]۴-     انعام، اکرام، اطعام و هدیهدر کتاب اصول کافی جلد ۴ در باب صله‌­ی ‌رحم از امام باقر (ع) نقل شده است که چون امیرالمؤمنین (ع) بیرون شد و آهنگ بصره داشت، در ربذه (محلى است نزدیک مدینه و مدفن ابو­ذر غفارى است) فرود آمد و مردى از تیره­‌ی محارب نزد او آمد و گفت: اى امیرالمؤمنین (ع) من در تیره­‌ی خودم وجهى به عهده گرفتم (از بابت دیه یا غرامت جنگ و مانند آن) و من از هر دسته­‌ی آن‌ها درخواست همراهى و کمک کردم؛ زبان رد و سرزنش به من گشودند، به آن‌ها بفرما مرا کمک دهند و به همراهى من تشویق کن، فرمود: کجایند؟ فرمود: این‌ها که مى‏بینى یک دسته از آن‌ها هستند، گوید: شتر خود را به حرکت آورد و او هم مانند شترمرغی جست و خیز زد و برخى اصحاب آن حضرت به دنبال او جست و خیز کردند و شتر آن حضرت به سختى و کندى به محل آن قوم رسید و امام خود را بدان­ها رسانید و بر آن‌ها سلام کرد و پرسید براى چه از همراهى صاحب خود دریغ دارند؟ آن‌ها از وى شکایت کردند و او هم از آن‌ها شکایت کرد، امیرالمؤمنین (ع) فرمود: باید هر مردى با عشیره­‌ی خود پیوست داشته باشد و به آن‌ها رسیدگى کند، زیرا آن‌ها به احسان‏ و مال سزاوارترند و هر عشیره باید به برادر خود پیوست و رسیدگى کند اگر روزگارش به زمین زد و دنیا به او پشت کرد، زیرا آن‌ها که با هم صله کنند و به همدیگر بخشش کنند اجر دارند و آن‌ها که از هم ببُرند و به هم پشت کنند گنه‏کارند.[۳۵]همچنین در کتاب الروضه من الکافی جلد ۱ از قول رسول خدا (ص) آورده است: خوشـا به حال آن مؤمنى که مالى از غیر راه معصیت و نافرمانى به دست آرد و در غیر راه معصیت نیز خرج کند، و به وسیله آن به درویشان و مستمندان احسان‏ کند. در کتاب ترجمه و شرح نهج‌البلاغه نوشته فیض‌­الاسلام آمده است، امیـرالمـؤمنین (ع) می‌فرمایند:برترین وسیله تقرّب به سوی خداوند سبحان ده چیز است، که ۲ مورد آخر آن به این شرح است: (۹): صدقه دادن (احسان‏ به فقراء و درماندگان) است، صدقه­‌ی پنهانى گناه را مى‌‏پوشاند (به سبب آن خداوند عقاب معصیت و گناه را کم مى‏‌فرماید) و صدقه آشکار مردن بد (مرگ ناگهانى، غرق شدن، سوختن، زیر آوار رفتن و مانند آن‌ها) را دفع می‌کند، (۱۰): بجا آوردن کارهاى پسندیده (مانند احسان و نیکى و اصلاح بین برادران) که کارهاى نیک، شخص را از مبتلى شدن بذلّتها و خواریها حفظ می‌کند (نیکوکاران در دنیا و آخرت سر فراز بوده و به ذلّت و بدبختى دچار نمى‏‌شود).[۳۶]۵-    قرض دادن در کتاب گزیده­‌ی کافی جلد ۳ آمده است، این آیه از سوره نساء تلاوت شد که میگوید: «از نشست این مردم خیر و برکتى حاصل نمیشود، مگر آن گاه که شخصى زبان بگشاید و به صدقه یا احسان‏ یا اصلاح میان مردمان فرمان دهد» و ابوعبدالله صادق (ع) گفت: احسان‏، یعنى قرض دادن به مردم که زندگى خود را اصلاح کنند و سپس قرض خود را بپردازند. امام صادق (ع) در باب برکات قرض دادن می‌فرماید: هر کس به خاطر رضاى خدا به مؤمنان قرض دهد، خداوند تبارک و تعالى قرض او را در شمار صدقه محسوب مى‏دارد و تا موقعى که قرض خود را دریافت نکرده، از برکات صدقه و آثار آن بهره‌‏مند خواهد بود.[۳۷]۶-     سیر کردن گرسنگاندر تحف العقول آمده است: روشن است که سیر کردن گرسنگان از بهترین و با فضیلت‏‌ترین موارد «احسان‏» است.[۳۸]  ۷-     برآوردن نیاز دیگرانامام صادق علیه السّلام فرمود: در نیکى رساندن به برادران خود با یک­دیگر مسابقه گذارید و اهل نیکى باشید: زیرا بهشت را دری است بنام «نیکى و احسان‏» که جز کسى که در زندگى دنیا نیکى کرده، داخل آن نشود، همانا بنده در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود گام بردارد و خداى عز و جل دو فرشته بر او گمارد، یکى در طرف راست و دیگرى در جانب چپ او که برایش از پروردگار آمرزش خواهند و براى روا شدن حاجت او دعا کنند. سپس فرمود: به خدا که چون مؤمن به حاجتش رسد، پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله از خود او مسرورتر است.[۳۹]۸-    برآوردن خواسته‌هایکی از روشن‌ترین مصادیق احسان این است که در مقابل درخواست دیگران بی‌تفاوت نباشیم و در حد وسع، به برآوردن آن تلاش کنیم. میسّر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: در روز قیامت، کسى که به آتش محکوم شده و فرشته او را به طرف دوزخ مى‏برد، در مسیر خود به مؤمنى از شما -که در دنیا با او سابقـه‌­ی آشـنایى داشته است- بر مى‏خورد و مى‏گوید: اى فلانى! به داد من برس که من در دنیا در حق تو نیکى و احسان‏ کردم و هر خواسته‌‏اى که از من داشتى، برآوردم، آیا امروز پاداش مرا خواهى داد؟ پس آن مؤمن به فرشته مأمور وى مى‏گوید: او را آزاد کن! و خداوند که سخن آن مؤمن را مى‏شنود به فرشته فرمان دهد که دستور او را اطاعت کن، و فرشته او را رها مى‏کند.[۴۰] مشخص است، برآوردن خواسته‌ها به عنوان احسان در حق دیگری به حساب آمده است.۹-     ادبدر کتاب گزیده‌­ی کافی نقل شده است که: از ابو­عبد­اللَّه­‌ صادق (ع) پرسیدم: کلام خداوند عز و جل که مى‏گوید: «و باید که با پدر و مادر احسان‏ کنید»، این احسان‏ به چه معنى است؟ ابو­عبد­اللَّه گفت: یعنى در معاشرت با آنان حق ادب را بجا آورید و در رفع نیازمندی‌های آنان بکوشید -پیش از آن که دست طلب به سوى شما دراز کنند و گر چه خود دولتمند باشند.[۴۱] در اینجا صریحاً، حضرت یکی از مصادیق احسان به پدر مادر  را رعایت ادب می‌دانند.۱۰-  احترام در جلد هفتم بحارالانوار، در بخش امامت، تفسیر فرات، آمده است: ابوحنیفه گفت من و ابو عبیده حذاء خدمت حضرت امام باقر علیه السّلام رفتیم، ایشان کنیزى را صدا زد تا بالش بیاورد، عرض کردم، همین طور می­نشینم فرمود: یا ابا عبیده این احترام‏ و اکرام است، آن را رد نکن، چون احسان‏ را کسی رد نمی‌کند مگر الاغ.[۴۲] در اینجا حضرت امام­ باقر (ع) احترام و اکرام را نوعی احسان تلقی می‌کنند و آن را از مصادیق احسان به حساب می‌آورند.۱۱-  حفظ آبرودر کتاب الصحیفه العلویه و التحفه المرتضویه که مشتمل بر ۱۵۶ دعای امیرالمؤمنین علی (ع) است، در فرازی از دعای آن آمده است: خدایا گناهانى را در این دنیا بر من پوشاندى و براى کسى آن‌ها را آشکار نساختى و من نیازم بپوشاندن آن گناهان در روز قیامت بیشتر از دنیا است؛ و تو به راستی، در دنیا این احسان‏ را در حق من فرمودى که براى مردم مسلمان، آن‌ها را آشکار نساختى، پس (اى خداى من) در روز قیامت نیز در حضور جهانیان (با آشکار ساختن آن‌ها) رسوایم نفرما.[۴۳] بر اساس این بخش از دعا، حفظ آبرو از جانب پروردگار، احسان به خلق است. این لطفی از جانب خداوند است که از مصادیق احسان به حساب می‌آید.      ۱۲-  راهنماییدر دعای بیستم از دعاهای صحیفه سجادیه آمده است: بار خدایا اگر اندوهگین گردم ساز و سامانم تویی (به تو رو آورم) و اگر (از هر جا) نومید شوم امیدگاهم تویی و اگر غم‌های سخت به من رو آورد فریادرسی‌ام به تو است و نزد تو است جبران هر چه از دست رفته و صلاح و سازگارى آن­چه تباه گشته؛ و تغییر در آنچه زشت دانسته‌‏اى، پس پیش از گرفتارى، تندرستى و پیش از درخواست، توانگرى و پیش از گمراهى، راهنمایی‏ را به من احسان‏ فرما؛ و عیبجوئى بندگان را از من دور نما و آسودگى (از عذاب و گرفتارى) روز بازگشت را به من ببخش و نیکى راهنمائى کردن را به من عطا فرما.[۴۴]۱۳-  اصلاحدر کتاب اصول کافی، در تفسیر آیه‌­ی ۲۲۴ سوره‌­ی بقره به دو وجه پرداخته شده است که بنا بر وجه دوم، معنى آیه این است که خدا را مانع کارهاى خیرى که بر آن‌ها سوگند یاد کرده‌‏اید مسازید، یعنى اگر سوگند یاد کرده‌‏اید که مثلاً احسان‏ نکنید و میان مردم اصلاح ننمایید، به این سـوگند وفادار نباشید و هـر گاه مورد احسان‏ و اصلاحى پیش آمد انجام دهید و کفاره­‌ی سوگند را بدهید؛ و تفسیر امام علیه السّلام مناسب این معنى است، ولى بنا بر وجه اول، معنى آیه این است که: خدا را معرض سوگندهاى خود مسازید، یعنى همواره به خدا سوگند نخورید تا نیکوکار و با تقوى و مصلح میان مردم باشید.[۴۵] چنانچه در تفسیر آیه مشخص است میان اصلاح و احسان معنای مشترکی وجود دارد و آن هم نیکی به دیگران بدون چشم‌­داشت است.۱۴-  گفتن قبل از پرسیدندر گفت و گویی که بین موسی بن جعفر (ع) و نصرانی صورت گرفت، نصرانى گفت: اسم مادر من به لغت سریانى و عربى چیست؟ حضرت فرمود: اسم مادر تو به لغت سریانى عنقالیه است و اسم مادر پدرت عنقوره بوده است. اسم مادرت به لغت [= زبان] عربى هومیه است و نام پدرت عبد­المسیح است و به لغت عربى عبد­اللَّه مى‏شود، زیرا مسیح را عبدى نیست، عرض کرد: راست گفتى و احسان‏ کردى (که آنچه را هم نپرسیدم جواب گفتى).[۴۶] چنانچه از مفاد عبارات فوق بر می‌آید، اگر برای فهم و شناخت بیشتر مخاطب چیزی گفته شود، از مصادیق احسان به حساب می‌آید. ۱۵-  تعلیم و تربیتچنانچه در علل الشرائع باب ۱۴۲ درباره وجوب حج و طواف نمودن بیت و انجام مناسک آمده است، بارى جناب آدم علیه السّلام به فرمان جبرئیل قربانى نمود، پس حضرت حق عزّ و جل‏ قربانى را از او پذیرفت، به این نحو که آتشى از آسمان فرستاد و آتش قربانى آدم را گرفت، جبرئیل عرضه داشت خداوند تبارک و تعالى به تو احسان‏ نمود زیرا مناسکى که به واسطه آن‌ها توبه‌‏ات مقبول واقع شد را به تو تعلیم کرد و قربانى تو را نیز پذیرفت، پس در قبال آن تواضع نما و سر خود را بتراش.[۴۷]همچنین در جلد سوم کتاب من لا یحضره الفقیه اسماعیل بن فضل، از ثابت بن دینار، از سیّد العابدین علىّ بن حسین بن علىّ بن ابی‌طالب علیهم السّلام روایت کرده است که فرمود:و امّا حق کسى که در کشور علم و معرفت رعیت تو است، پس این است که بدانى که خداى عزّ و جلّ تو را در آن علم که به تو بخشیده، و گنجینه‌‏هایى که از جانب خود بر تو گشوده، قیّم و سرپرست ایشان ساخته است، پس اگر در تعلیم مردم شرط احسان‏ را بجا آوردى، و ایشان را در مسیر حق سوق دادى، و از تعلیمشان خسته و دل‌تنگ نشدى، خدا فضل خود را بر تو مى‌‏افزاید، و اگر علم خود را از مردم دریغ کردى، یا چون از تو طلب علم کردند ایشان را در مسیر حق سوق ندادى، بر خداى عزّ و جلّ سزاوار است که علم و هیبت و جمال آن را از تو سلب کند و منزلتى را که در دها دارى فرو کاهد.[۴۸] آنچه از سخن امام (ع) بر می‌آید، تعلیم و تربیت مشتاقانه و در مسیر درست نوعی احسان است و می‌تواند در شمار مصادیق احسان قرار گیرد. ۱۶-  نصیحت کردن در باب نصیحت کردن از امام علی (ع) نقل است: هر که پند گوید تو را احسان‏ کند به سوی تو.[۴۹] در نقل دیگری از امام علی (ع) آمده است: نصیحت­‌کننده­‌ی تو مشفق است بر تو، احسان‏­‌کننده است به سوی تو، نظر­کننده است در عاقبت‌های تو، بازیـاف‌ت­کننده است تقـصیرات تـو را، پس در فرمان‌برداری او، راه یافتن تو است به راه راست و در مخالفت او، فساد و تباهى توست.[۵۰]‏ نصیحت کردن نوعی مهربانی و شفقت است و شفقت هم نوعی احسان. لذا نصیحت را می‌توان از مصادیق آشکار احسان به شمار آورد.۱۷-  خوش‌روییگشاده‌رویی و خوش‌رویی از انواع نیکوکاری و احسان در حق دیگران به حساب می‌آید. چنانچه امام علی (ع) می‌فرمایند: گشاده‌رویی احسان‏ کردن به نیکویی است بى‏‌خرجى.[۵۱]همچنین در کتاب شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، از امام علی (ع) نقل است: شکفته‌­رویی تو اوّل احسان‏ توست و وعده کردن تو اوّل عطاى توست، یعنى هرگاه خواهى به کسی نیکى کنى و بخشش نمایی، نخست شکفته‌­رویی کن که آن اوّل احسانى است که به او بکنى.[۵۲]۱۸-   ایثاراز نیکوترین احسـان‏ ایثـار است، یعنى برگزیدن کسى بر خود و دادن چیزى به او با وجود حاجت خود به آن.[۵۳]همچنین امیرالمؤمنین می‌فرمایند: نیکوترین احسان‏، ایثار (دیگران را بر خود مقدّم داشتن) است.[۵۴] در این دو حدیث زیبا، به صراحت، ایثار را از مؤلفه‌های احسان دانسته‌اند و مقدم داشتن دیگران بر خود از وجوه اعلای نیکی در حق دیگران به شمار آمده است. ۱۹ –  مهربانیامیرالمؤمنین در باب مهربانی و عطوفت می‌فرمایند: بزرگ‌ترین صله و احسان‏ نرمى و مهربانى است.‏[۵۵]سید­ابن­‌طاووس در کتاب کشف المحجه لثمره المهجه، در مقام مخاطبه با حضرت صاحب الزمان (عج) ذکر می‌کند: تو اى سید ما اولى و احقى به اینکه ما را مشمول رحمت و حلم و کرم خود قرار دهى از حضرت یوسف که برادران خود را مشمول عطوفت و مهربانى و احسان‏ خود قرار داد.[۵۶] در اینجا احسان مترادف با عطوفت و مهربانی در نظر گرفته شده است.همان طور که پیش‌تر ذکر شد، با جستجو در منابع شیعی ادبیات غنی و زیبایی در زمینه­‌ی احسان و فرهنگ احسان محور به دست آمد که در ادامه این یافته‌ها در قالب جدول نمایش داده می‌شود. با جستجوی این واژه، بیش از ۴۰۰۰ فراز از روایات و ادعیه با موضوع احسان احصا شد که ماحصل آن، کشف نزدیک به ۱۹ کد مرتبط با واژه­‌ی احسان در قالب ۹ تم  است که در جدول شماره ۱ نمایش داده شده است.
۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۴:۵۴ سلمان علی زاده
ضرورت تقوا برای رسیدن به تعلیم کامل الهی

براساس آموزه های وحیانی قرآن، بشر از این امکان برخوردار است که تحت تعلیم و تزکیه اولیای الهی، در مسیر تقوای الهی گام برداشته و درهای حکمت شگفت انگیزی را برخود بگشاید. به این معنا که بتواند با کشف تام و کامل حضرت محمد(ص) ارتباط کامل برقرار کند و همه معارف قرآنی در سطوح مختلف اشارات، لطائف و حقایق را افزون برعبارات، درک کند و بفهمد، چنان که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: ان کتاب الله علی اربعه اشیاء: علی العباره و الاشاره و ا للطائف و الحقایق، فالعباره للعوام، و الاشاره للخواص، و اللطائف للاولیاء، و الحقائق للانبیاء؛ همانا کتاب خدا بر چهار چیز استوار است: عبارت، اشارت، لطایف و حقایق. عبارت، برای عوام است، اشارت برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیا. (بحارالانوار، ج75، ص872 البته این حدیث از امام صادق(ع) و امام حسین(ع) نیز نقل شده است.)

بنابراین هرچه انسان تحت تعلیم و تزکیه اولیای الهی قرار گیرد و با افزایش معرفت و عمل و تقوای خود در مسیر الهی گام بردارد، درهای معرفت قرآنی بر او بیشتر گشوده می شود و حقایق قرآنی را که مختص پیامبران است نیز درک می کند؛ چرا که اصولا وجوب و لزوم تبعیت از معصومان(ع) برای دست یابی به این حکمت ها و مراتب آن است. از این رو ایشان را اسوه های کاملی معرفی می کند تا بشر با پیروی از آنها از همه مراتب و مقامات انسانی بهره مند شود.

۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۴:۵۵ سلمان علی زاده

از نظر قرآن، حکمت و معرفت خاص، فضل و بخشش الهی است که از طریق تعلیم خاص یعنی پیروی از عقل و آموزه های پیامبران و نفس روحانی ایشان به دست می آید.

خداوند کسانی را که در مسیر شریعت و تعلیم و تزکیه اولیای الهی قرار می گیرند، به فضیلت حکمت خاص می رساند. از این رو از نظر قرآن، حکمت، خیر کثیر است. (بقره، آیه269)

پس حکمت، معرفت و خیر و فضل بزرگ الهی به بشر، روز به روز با پیروی از کتاب و تعلیم و نفوس اولیای الهی در تعلیم دیدگان و تزکیه شدگان افزایش می یابد و آنان در مقام فهم حقایقی بر می آیند که مختص پیامبران است. به این معنا که با تعلیم و تزکیه اولیای الهی در کنار تلاش شخص برای تقوای الهی و انجام کامل شریعت، او به مرتبه پیامبران می رسد و از حقایق آسمانی در آن مرتبه آگاه می شود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی