نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

نور در حرم نور

تفسیر قران در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها

کلمات کلیدی

آخرین نظرات

23:71
۹۵/۰۴/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین منیب

n18

نظرات  (۱۰)

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۷:۴۰ سلمان علی زاده

بشارة المصطفى لشیعة المرتضى (ط - القدیمة) ؛ ج‏2 ؛ ص30

یَا کُمَیْلُ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْحَقُّ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِن‏

________________________________________
طبرى آملى، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم، بشارة المصطفى لشیعة المرتضى (ط - القدیمة)، 1جلد، المکتبة الحیدریة - نجف، چاپ: دوم، 1383 ق.


۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۸:۰۴ سلمان علی زاده
مسیر مبارزه با نفس، در نهایت به مدیریت مبازه با هوای نفس توسط ولایت منجر می‌شود. اگر در اوایل مبارزه با نفس، عقل در مقابل هوای نفس بود؛ در مراحل بعد ایمان است که در مقابل هوای نفس قرار می‌گیرد و بعد، نهایتاً این ولایت است که در مقابل هوای نفس قرار می‌گیرد.

·         1. عقل در مقابل هوای نفس: عقل توصیه می‌کند که دورترین منافع را ببین ولی هوای نفس تو را دعوت به سطحی‌ترین منافع می‌کند.

·         2. ایمان در مقابل هوای نفس: ایمان، هدف و انگیزه را ایجاد می‌کند ولی هوای نفس تلاش می‌کند ایمان شکل نگیرد. اگر کسی از هوای نفس تبعیت کند، ایمان را از دست می‌دهد.

·         3. ولایت در مقابل هوای نفس: برای مبارزه با نفس، برنامه‌ریزی لازم است. و «تقوی» برنامۀ مبارزه با نفس است که روش تضعیف «من» را بیان می‌کند. برای تضعیف «من» باید دستورات را از خدا بگیری و این دستورات را ولی خدا باید به تو ابلاغ کند. دستور گرفتن از خدا، مستقیم نیست و باید در مقابل ولی او تواضع کنی. پذیرفتن برتری او و فضیلت او در این تواضع هست. در این مرحله، هم باید دستوراتی را که ولی خدا از جانب خدا بیان می‌کند را بپذیری و هم دستوراتی که خودش می‌دهد را بپذیری تا انانیت تو از بین برود. پس در این مرحله، هوای نفس در مقابل «ولایت» قرار می‌گیرد و برای مقابله با هوای نفس باید دستورات ولی خدا را بپذیری.

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۸:۰۵ سلمان علی زاده
کسی که دین خود را از امام(ع) نگرفته باشد، از هوای نفس خود تبعیت کرده

·         در مورد رابطۀ هوای نفس با ولایت روایت‌های زیادی وجود دارد. از امام رضا(ع) در مورد معنای این آیه سؤال شد: «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ؛ چه کسى گمراه‏تر است از آنکه از هواى نفس خود بدون هدایت خدا پیروى کند؛ »(قصص/50) حضرت فرمود: «منظور کسى است که دین خویش را به رأى و نظر خود گرفته باشد نه از امامى از میان ائمۀ هدی؛ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ‏- قَالَ یَعْنِی مَنِ اتَّخَذَ دِینَهُ رَأْیَهُ بِغَیْرِ إِمَامٍ‏ مِنْ‏ أَئِمَّةِ الْهُدَى»‏(کافی/1/374).

·         آنچه در این روایات بیان می‌شود، با آنچه در در مورد دستور گرفتن از ولی خدا برای مخالفت با هوای نفس مطرح شد، تطبیق دارد و همان عملیات فکری را تأیید می‌کند. با این نوع روایات نباید صرفاً یک برخورد تعبدی داشت، بلکه باید آنها را مبنا و روش مخالفت با هوای نفس برای همگان دانست.

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۸:۱۸ سلمان علی زاده
میسّر مى‏گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم و به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم، همسایه‏اى دارم که شب‌ها برای نماز شب از صدای او بیدار می‌شوم که یا مشغول خواندن قرآن است و آیات را مکرّر مى‏خواند و گریه و زارى مى‏کند و یا دعا مى‏کند. درباره او تحقیق کردم، به من گفتند: او از همه محرّمات الهى دورى مى‏کند. امام (ع) فرمود: اى میسّر، آیا به آنچه تو اعتقاد دارى(ولایت ما اهلبیت) معتقد است؟ گفتم: خدا مى‏داند.

·         این گذشت تا آنکه سال بعد به حج رفتم و از حال آن مرد پرسیدم، متوجه شدم که هیچ معرفتی به ولایت اهل‌بیت(ع) ندارد. وقتى خدمت امام صادق (ع) رسیدم و از حال آن مرد به حضرت خبر دادم، همان سخن سال گذشته را تکرار فرمود و پرسید: آیا به آنچه تو اعتقاد دارى معتقد است؟ گفتم: نه. فرمود: اى میسّر، کدام نقطه روى زمین از همه جا حرمتش بیشتر است؟ گفتم: خدا و رسول او و فرزند پیامبرش بهتر مى‏دانند. حضرت فرمود: اى مُیَسِّر، میان رکن و مقام باغى از باغهاى بهشت است، و میان قبر رسول خدا(ص) و منبرش نیز بوستانى از بوستان‌هاى بهشت قرار دارد. به خدا قسم اگر خداوند به بنده‏اى عمر طولانی بدهد تا اینکه او میان رکن و مقام، و میان قبر و منبر پیامبر، هزار سال خدا را عبادت کند، و سپس او را مظلومانه در بسترش مانند گوسفند سر ببرند، و خدا را در حالى ملاقات کند که به ولایت ما معتقد نباشد، بر خدا سزاوار است که او را بر روی صورت در آتش دوزخ بیاندازد.

·         (دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ لِی جَاراً لَسْتُ أَنْتَبِهُ إِلَّا بِصَوْتِهِ إِمَّا تَالِیَا کِتَابَهُ یُکَرِّرُهُ وَ یَبْکِی وَ یَتَضَرَّعُ وَ إِمَّا دَاعِیاً فَسَأَلْتُ عَنْهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ فَقِیلَ لِی إِنَّهُ مُجْتَنِبٌ لِجَمِیعِ الْمَحَارِمِ قَالَ فَقَالَ یَا مُیَسِّرُ یَعْرِفُ شَیْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَیْهِ قَالَ قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ قَالَ فَحَجَجْتُ مِنْ قَابِلٍ فَسَأَلْتُ عَنِ الرَّجُلِ فَوَجَدْتُهُ لَا یَعْرِفُ شَیْئاً مِنْ هَذَا الْأَمْرِ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَخْبَرْتُهُ بِخَبَرِ الرَّجُلِ فَقَالَ لِی مِثْلَ مَا قَالَ فِی الْعَامِ الْمَاضِی یَعْرِفُ شَیْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَیْهِ قُلْتُ لَا قَالَ یَا مُیَسِّرُ أَیُّ الْبِقَاعِ أَعْظَمُ حُرْمَةً قَالَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَم‏ قَالَ یَا مُیَسِّرُ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَا بَیْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمَّرَهُ اللَّهُ فِیمَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ فِیمَا بَیْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ یَعْبُدُهُ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ ذُبِحَ عَلَى فِرَاشِهِ مَظْلُوماً کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ الْأَمْلَحُ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا لَکَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُکِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَیْهِ فِی نَارِ جَهَنَّم‏‏؛ ثواب الاعمال صدوق/210)

خداوند عمل بنده‌ای که در مورد ما اهل‌بیت(ع) شک داشته باشد را قبول نمی‌کند

·         تعابیر چنین روایاتی تأیید می‌کند که ما برای خوب بودن و انجام دادن چند کار خوب آفریده نشده‌ایم. ما به این دنیا آمده‌ایم تا با هوای نفسمان مبارزه کنیم و این مبارزه نهایتاً به پذیرش و تبعیت از ولایت ختم می‌شود.

·         پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر بنده‌ای هزار سال در بین رکن و مقام خدا را عبادت کند و بعد هم مظلومانه مثل گوسفند  ذبح شود، او با همان کسانی محشور می‌شود که به آنها تأسی و اقتدا می‌کرده و با هدایت آنها هدایت می‌شده است؛ اگر آنها اهل بهشت باشند، او هم بهشتی می‌شود و اگر آنها جهنمی باشند، او هم جهنمی می‌شود؛ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ مَظْلُوماً لَبَعَثَهُ اللَّهُ مَعَ النَّفَرِ الَّذِینَ یَقْتَدِی بِهِمْ وَ یَهْتَدِی بِهُدَاهُمْ وَ یَسِیرُ بِسِیرَتِهِمْ إِنْ‏ جَنَّةً فَجَنَّةٌ وَ إِنْ‏ نَاراً فَنَارٌ»(بحار الانوار/27/180).

·         در روایت دیگری از امالی مفید از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است: «خداوند عمل بنده‌ای که در مورد ما اهل بیت شک داشته باشد را قبول نمی‌کند؛ نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ یَشُکُّ فِینَا»(امالی مفید/3).

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۸:۲۴ سلمان علی زاده
هوای نفس علت مخالفت با انبیاء

·         قرآن به عنوان یکی از ویژگی‌های پیامبر اکرم(ص)، می‌فرماید: «پیامبر از روی هوای نفس حرف نمی‌زند؛ وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»‏(نجم/3). معلوم می‌شود تبعیت از «هوی» مسألۀ مهمی است و پیامبر(ص) اهل آن نیست. این نوعی نگاه مثبت را برای دوری از «هوی» نشان می‌دهد.

·         تعابیر دیگری هم در قرآن وجود دارد که کسانی که اهل تبعیت از هوای نفس هستند را به سگ تشبیه می‌کند. مانند این آیه که دربارۀ یکی از علماء بنی‌اسرائیل(بلعم باعورا) است: «و اگر مى‏خواستیم درجات و مقاماتش را به وسیله آن آیات بالا مى‏بردیم، ولى او به امور ناچیز مادى و لذت‏هاىِ زودگذرِ دنیایى تمایل پیدا کرد و از هواى نفسش پیروى نمود، پس مَثَل او مانند سگ است که‏ اگر به او هجوم ببرى، زبانش را بیرون مى‏آورد، و اگر به حال خودش رها کنی، باز هم‏ زبانش را بیرون مى‏آورد و لَه لَه می‌زند.(از شدت هواپرستی، یک حالت عطش نامحدود پیدا کرده که هیچگاه از دنیا سیر نمی‌شود). این داستان گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند؛ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا» (اعراف/176).

·         خداوند در آیۀ دیگری می‌فرماید: «ما از بنى‏اسرائیل بر اطاعت از خدا و پیروى از موسى‏ پیمان گرفتیم و پیامبرانى به سوى ایشان فرستادیم، هرگاه پیامبرى احکام و قوانینى براى آنان مى‏آورد که مطابق هوای نفسشان نبود(دلخواهشان نبود)، برخی از پیامبران را تکذیب می‌کردند و برخی را مى‏کشتند؛ لَقَدْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لاتَهْوى‏ أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یَقْتُلُون»‏(مائده/70)

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۸:۲۶ سلمان علی زاده
در غرب هواپرستی تئوریزه شده است/غربی‌ها «حقوق بشر» را معادل «هوای بشر» قرار داده‌اند

·         این آیات نشان می‌دهد که تبعیت از هوای نفس چه آثار و نتایج سوئی به دنبال دارد و باید به شدت از پیروی نفس پرهیز کرد. ولی متأسفانه در غرب، هواپرستی تئوریزه شده است و هر چه هوای نفس بخواهد، حق را به او می‌دهند. به بیان دیگر غربی‌ها «حق بشر» را معادل «هوای بشر» قرار داده‌اند. این تبعیت از «هوی» در ساختارهای مختلف غرب نفوذ کرده است و قوانین حاکم بر غرب و مرتبط با تفکر غربی، دومینوی فساد را راه می‌اندازد. ممکن است سقوط اولین مهره‌های این دومینو خیلی مهم نباشد، ولی وقتی این دومینو شروع می‌شود، هر مهرۀ خوب و باارزشی که سر راه باشد را هم خواهد انداخت و از بین خواهد برد.

·         به عنوان مثال این دومینوی فساد را در مهره‌های اولیه با پیشنهاهایی مانند ایجاد خط تماس مستقیم برای بچه‌هایی که از پدر و مادر خود شکایت دارند، شروع می‌کنند که در ظاهر چیز بدی نیست اما وقتی این دومینو شروع شود، اقتدار مثبت والدین برای تربیت فرزندان، احترام بزرگ‌ترها و ارکان خانواده را تهدید خواهد کرد؛ چنان که برخی از نتایج آن را در غرب مشاهده می‌کنیم. دومینوهایی مانند از بین بردن اقتدار مثبت مرد در خانواده، برابری ارث زن و مرد برخلاف احکام الهی، گرایش به ساختارها و نوع قوانین غربی و.... برخی از این دومینوها هستند.

·         دومینوهای فاسدی هم بودند که در اصل از زمان رسول خدا(ص) شروع شدند اما فساد و تباهی خود را در کربلا نشان دادند...

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۸:۲۹ سلمان علی زاده

از نظر قرآن کریم هواپرستی آثار و پیامدهای بسیار خطرناکی دارد که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1. سرچشمه غفلت وبی خبری :وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ (1) و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم ، اطاعت نکن همان‌هایی که از هوای نفس پیروی کردند.

2. سرچشمه کفر و بی‌ایمانی : فَلاَ یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَن لاَّ یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى‏ (2) و هرگز نباید افرادی که به قیامت ایمان ندارند و از هوس‌های خویش پیروی کردند تو را از آن (قیامت ) باز دارند که هلاک خواهی شد.

3. بدترین گمراهی : وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ  (3) آیا گمراه تر از آن کس که پیروی هوای نفس کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته پیدا می‌شود؟

4. انحراف از راه حق :فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ (4) در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می‌سازد.

5. فساد و تباهی نظام هستی : وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ  (5) و اگر حق از هوس‌های آن‌ها پیروی کند، آسمان‌ها و زمین و تمام کسانی که در آن هستند تباه خواهند شد.

6. اعراض از معجزات و تکذیب انبیا: وَإِن یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ ، وَکَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَکُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ (6) و هرگاه معجزه ای را ببینند، اعراض ‌ کرده ، می‌گویند: این سحری مستمر است آن‌ها آیات خدا را تکذیب کرده و از هوای نفس خود پیروی کردند.

7. عدم اجابت سخن پیامبر: فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ  (7) اگر تو را اجابت نمی‌کنند بدان که از هوای نفسشان پیروی می‌کنند.

8. عدم اجرای عدالت :فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ (8) از هوای و هوس ‌ پیروی نکنید که از حق منحرف خواهید شد.

9. سقوط انسان از مقام والا: وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ  (9) اگر می‌خواستیم مقام او را با این آیات و علوم و دانش‌ها بالا می‌بردیم ، ولی او به پستی گرایید و پیروی از هوای نفس کرد.

10. محرومیت از ولایت و نصرت حقّ: وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ (10) اگر از هوای نفس مردم پیروی کنی بعد از آن که علم برای تو حاصل شده دیگر هیچ کمکی و یاوری از طرف خداوند برای تو نخواهد بود.

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۴ سلمان علی زاده

چنانچه از رسول خدا (ص) روایت است که سوال شد از حضرت: کدام جهاد افضل است؟ فرمود جهاد با هواهای نفس «سئل (ص) ای الجواد افضل؟ فقال جهادک هواک» و فرمود: «جاهدوا اهوائکم کما تجاهدون اعدائکم» و روایت معروف از آن حضرت که در آن جهاد با نفس را جهاد اکبر نامیده و فرموده: «مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر» مولانا اشعار معروفی در بیان این حدیث دارد فرماید: ای شهان کشتیم ما خصم درون                                        ماند خصمی زان بتر در اندرون

 کشتن این کار عقل و هوش نیست                                    شیر باطن سخرة خرگوش نیست

دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست                             کو به دریاها نگردد کم و کاست

 هفت دریا را در آشامد هنوز                                               کم نگردد سوزش آن خلق سوز

 شعر دیگر

چونکه واگشتم ز پیکار برون                                              روی آوردم به پیکار درون

  قد رجعنا من جهاد الاصغریم                                              با نبی اندر جهاد اکبریم

قوت از حق خواهم و توفیق لاف                                        تا به سوزن بر کنم این کوه قاف

 سهل شیری دان که صفها بشکند                                     شیر آن باشد که خود را بشکند

 تا شود شیر خدا از عون او                                                  وار هد از نفس و از فرعون او

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۴ سلمان علی زاده

آن که بر نفس و هواهایش پیروز شود و اثری از آن در تمام وجودش باقی نماند مانند انبیاء و اولیاء که نفس اماره شان مطیع و منقاد قوة عاقله آنها است و شاید به همین معنا اشاره می فرماید رسول خدا (ص) که: «ما من احد الا و له شیطان فقیل یا رسول الله و لا انت فقال (ص) و لا انا الا ان الله تعالی اعاننی علی شیطانی حتی ملکته»: هیچ فردی نیست مگر آن که برای او شیطان مخصوصی است عرض شد یا رسول الله شما نیز مستثنی نیستند؟ فرمود: من هم مستثنی نیستم چیزی که هست خدای تعالی مرا کمک کرد و شیطانم را مالک شدم

۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۸:۵۳ سلمان علی زاده

عواقب و آثار هواپرستی عواقب هواپرستی آنقدر شوم و دردناک است که گاه یک لحظه هواپرستی یک عمر پشیبانی ببار می آورد و گاه یک لحظه هواپرستی محصول تمام عمر انسان و حسنات اعمال صالح او بر باد می دهد. لذا در آیات و روایات روی این امر تأکید و هشدار داده شده است که اگر خوب بیاندیشیم می فهمیم.

1-     افراط کاری: قرآ کریم می فرماید: «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[11]» از کسی که قلب او را غافل از یاد خدا کردیم و پیرو هوای خویش است پیروی مکن زیرا آنها کارهایشان افراطی است چرا که هواپرستی عامل غفلت از خدا و خلق خداست و به دنبال آن هواپرستی که نتیجه آن افراط کاری است قرار دارد و چرا هواپرست همیشه گرفتار افراط است شاید یک دلیلش این باشد که طبع آدمی در لذتهای مادی همیشه رو به افزون طلبی می رود مثل کسی که دیروز از فلان مقدار مواد مخدر نشئه می شد امروز به آن مقدار کفایت نمی کند به همین ترتیب در همه شاخه های هوا و هوس دائماً رو به افراط گام بر می دارد تا خود را هلاک و نابود کند[12]. هواپرستی موجب کفر و بی ایمانی است: «فلا یصدنک عنها من لا یؤمن بها واتبع هواه[13]» تو را از ایمان به قیامت باز ندارد کسی که ایمان به آن ندارد و پیرو هوای خویش است.

 2-    گمراهی: هواپرستی بدترین عامل گمراهی است: «و من اضل ممن اتبع هواه بغیر هدی من الله[14]» چه کسی گمراه تر است از آن کس که از هوای نفس خویش پیروی می کند و هدایت الهی نیافته است. علت اینکه هواپرستی عامل گمراهی شناخته شد. این است که هوای نفس مثل حجابی است در مقابل عقل انسان چنان دلبستگی نسبت به یک موضوعی به انسان می دهد که قدرت درک حقیق را از دست می دهد زیرا برای درک حقایق باید در مقابل واقعیات تسلیم بود حال اگر موافق با منافع شخصی ما باشد یا نه. هواپرستی نقطه مقابل حق طلبی است و انسان را از راه خدا بیرون می برد چنانچه قرآن می فرماید: «و لا تَتَّبع الهوی فیضلک عن سبیل الله[15]»

 3-   مانع عدالت: هواپرستی مانع عدالت و دادگری است در قرآن می خوانیم: «فلا تتبع الهوی ان تعدلوا[16]» پیروی هوای نفس مانع اجرای عدالت شما نگردد.

 4-   گسترش فساد در پهنه هستی: اگر نظام آسمان و زمین بر محور هوی و هوس مردم بگردد فساد سرتاسر پهنه هستی را فرا خواهد گرفت: «و لو اتبع الحق اهوائهم لفسدت السموات والارض و من فیهن[17]» اگر حق از هوا و هوس مردم پیروی کند آسمانها و زمین و تمام کسانی که در آنها هستند فاسد می شوند.

5-    تیره بختی و هلاکت: در روایات اسلامی نیز تعبیرات تکان دهنده ای در این زمینه به چشم می خورد در روایتی از علی (ع) می خوانیم «بدبخت کسی است که فریب هوی و غرور خویش را بخورد[18]» و همان حضرت فرماید هرگز دین با هواپرستی و نه عقل با هوس یکجا جمع نمی شود. «لا دین مع هوی و لا عقل مع هوی[19]» یعنی آنجا که هواپرستی است نه پای دین در میان است و نه پای عقل در آنجا چیزی جز بدبختی و رنج و بلا نیست چیزی جز بیچارگی و شقاوت و فساد نیست، افرادی که چوب یک ساعت هواپرستی را تا آخر عمر می خورند جوانانی که بر اثر پیروی از هوی چنان به دام اعتیادهای خطرناک و انحرافات جنسی و اخلاقی گرفتار شده اند که تبدیل به موجودی زبون، ناتوان و بی ارزش گردید، و تمام نیروها و سرمایه های خویش را از کف داده اند چنانچه پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «ثلاث موبقات، شح مطاع و هوی متبع و اجاب المرء بنفسه[20]» سه چیز مایه هلاکت انسان است 1. بخلی که انسان از آن پیروی کند. 2. هوا و هوس سرکش 3. خودپسندی

6-    آلودگی روح در آیات شریفه و اخبار و احادیث استفاده می شود که هوای نفس باعث تیره گی جان گشته و آدمی را از درک حقیقت مانع می گردد و روح آلوده می شود تا حدی که از حقیقت انسانیت منسلخ گشته از حیوان پست تر می شود. نقطة انحراف آدمی هواپرستی است هوای نفس آدمی را از کمال شخصی باز می دارد. مصداق هواپرستی این اصل استثنا پذیر نیست حتی دانشمندان و عابدان پر سابقه ای مقل بلعم باعورا نیز در اثری پیروی از هوای و هوس از اوج عظمت انسانیت مسقوط کرده و مبغوض پروردگارش می شود. به این ترتیب که بلعم فردی بسیار مقدس بود، مستجاب الدعوه بود اما خود را نساخته بود و ایمان در دل او رسوخ نکرده بود ولی از راه علم به جایی رسیده بود که اسم اعظم الهی را بدست آورده بود، فرعون او را نزد خود فرا خواند بلعم باعورا که دید رفتن به نزد فرعون او را از راه حق منحرف کرد فردای آن روز که قصد نمود تا با الاغش به نزد فرعون بود هر چه خواست حرکت کند الاغ او حرکت نکرد ولی آنقدر غریزه او طوفانی بود که پیاده شد و بقدری الاغ را زد که او را کشت، اسم اعظم از یادش رفت، دو سه حاجت شرم آور از خدا خواست که هیچ دیوانه ای از خدا این حاجتها را نمی خواست و سپس به اندازه ای مبغوض پروردگار شد که قرآن او را تشبیه به سگ کرده[21]: «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث[22]» جای تعجب هم نیست که پیامبر (ص) می فرماید: خطرناک ترین پرتگاهی که بر سر راه شما قرار گرفته هواپرستی و آرزوهای دور و دراز است چرا که پیروی از هوی شما را از حق باز می دارد و آرزوهای دراز آخرت را به دست فراموشی می سپارد[23]. حتی خداوند نیز در آیات قرآن به پیامبر سفارش می کند که «از هوسهای کافران که می خواهند تو را از آئین حق و عدالت منحرف سازند پیروی مکن که مبادا تو را از بغض احکامی که خداوند بر تو نازل کرده منحرف سازند.[24]» حالات انسان نسبت به هوای نفس بعضی از علما فرموده اند که آدمی را نسبت به هوای نفس سه حالت است: یکی آنکه مغلوب هوای نفس است و سلطان وجودش هواست و این مرتبه اشاره است به آیه شریفه «أرایت من اتخذ الهه هوئه[25]» دوم آنکه با نفس در حالت جنگ و نزاع است گاهی بر نفس چیره می شود و گاهی نفس بر او غالب می گردد چنین کسی در حال مجاهده با نفس است چنانچه از رسول خدا (ص) روایت است که سؤال شد کدام جهاد افضل است: فرمود جهاد با نفس. سوم آنکه بر نفس و هواهای نفسانی پیروز شود و اثری از آن در تمام وجودش باقی نماند مانند اولیاء و انبیاء که نفس امّاره آنها مطیع قوه عاقله آنهاست شاید به همین معنا اشاره می فرماید رسول خدا (ص) که هیچ فردی نیست مگر آنکه برای او شیطان مخصوصی است، عرض شد یا رسول الله، شما نیز مستثنی نیستند فرمود: من هم مستثنی نیستم چیزی که هست خدای تعالی مرا کمک کرد و شیطانم را مالک شدم.[26] راه ترک هوی پرستی نقطه مقابل هواپرستی، ترک هواپرستی است تا آنجا که قرآن کلید بهشت را ترس از او و جلوگیری از هوای نفس معرفی می کند: «و امّا من خاف مقام ربّه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی المأوی[27]» آری شرط اول بهشتی شدن خوف ناشی از معرفت است شناخت مقام پروردگار و ترسیدن از مخالفت فرمان او و شرط دوم که در حقیقت نتیجه شرط اول و میوه درخت معرفت و خوف است تسلط بر هوای نفس و بازداشتن آن از سرکشی. یا به فرموده حضرت علی (ع) که راه مبارزه با هواپرستی را این طوی معرفی می کند: «کسی که خود را گرامی دارد هوا و هوسش را خوار شمارد[28]» در حالات اولیای حق و علماء و بزرگان نیز داستانهای زیادی نقل است که بر اثر ترک هواپرستی به مقامات بلندی نائل شدند به عنوان مثال حضرت یوسف که از خواهش زلیخا چشم پوشی کرد و خداوند علم تعبیر خواب را به او داد و یا داستان شاگرد بزاز، محمد بن سیرین که از این قرار است: «یک روز او در مغازه استادش کار می کرد که زنی به در مغازه او آمد و دستور داد مقدار زیادی پارچه جدا کردند آنگاه به عذر اینکه قادر به حمل اینها نیستم بعلاوه پول همراه ندارم گفت پارچه ها را بدهید این جوان بیاورد و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد، وقتی «محمد بن سیرین» که از زیبایی هم بی بهره نبود همراه آن زن آمد زمانی که داخل خانه شد در از پشت بسته شد او به داخل اتاقی مجلل راهنمایی شد منتظر بود خانم بیاید و جنس را تحویل بگیرد پس از مدتی پرده بالا رفت و خانم با هزار عشوه داخل اتاق شد تازه ابن سیرین فهمید که دامی برایش گسترده شده، زبان به نصیحت و موعظه زن گشود و از خدا و قیامت سخن گفت، در دل زن اثر نگرد، زن که دید ابن سیرین در عقیده خود پافشاری می کند او را تهدید کرد و گفت اگر به عشق من احترام نگذاری فریاد می کشم و می گویم این جوان به من قصد سوء دارد موی بر بدن ابن سیرین راست شد از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان می داد که پاکدامنی خود را حفظ کند ولی چاره ای جز تسلیم ندید ولی فکر کرد، یک راه باقی است باید عشق زن را تبدیل به نفرت کنم اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم به بهانه قضای حاجت از اطاق بیرون رفت و با وضع و لباس آلوده برگت و به طرف زن آمد تا چشم زن به او افتاد روی درهم کشید و فوراً او را از منزل خارج کرد و...[29]» آری چیز عجیبی نیست که انسان بواسطه ترک هوا ه و هوس خویش از جمله شجاع ترین انسانها به حساب می آید چنانچه حضرت علی (ع) می فرمایند: «شجاع ترین مردم کسی است که بر هوای خویش پیروز گردد.[30]»    


1. «لا یخفی ان التمایل النفسانی هو اکبر حاجب و اعظم مانع فی قبال التوجه الی الله عزوجل سواء کان التمایل الی الشهو اولی المال او لذات مادیه و خذا التمایل یبلغ الی حد یکون الهاً و معبوداً فی قبال ا... عزوجل فیکون من الکافرین بالحقیقه او من المشرکین» التحقیق/حسن مصطفوی/ج11/ص299

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی