برید بن معاویه عجلی گفته است: نزد امام باقر علیه السلام بودم که مردی وارد شد. او پیاده از خراسان آمده بود. دو پایش را نشان داد که پینه بسته بود و گفت: بدانید که به خدا قسم، فقط محبت شما اهل بیت، مرا از جایی که آمده ام به این جا کشانده است. امام باقر علیه السلام در جواب گفتند: به خدا قسم، اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند او را با ما محشور می گرداند و آیا دین، چیزی جز دوست داشتن است؟ خداوند می فرماید: «قُلْ اِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» و گفت «یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ اِلَیْهِمْ»#6# [هر کس را که به سوی آنان کوچ کرده، دوست دارند] و آیا دین، چیزی جز محبت است؟#7#
ربعی بن عبدالله گفته است که به امام صادق علیه السلام گفته شد: جانم فدای تو، ما به نام های شما و نام های اجداد شما نام گذاری شده ایم. آیا نفعی برای ما دارد؟ جواب دادند: آری به خدا. آیا دین، چیزی محبّت است؟ خداوند فرموده است: «قُلْ اِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»#8#.
#تمثیل در روزگار قدیم کسانی را که در جنگ ها اسیر می شدند به نام برده در بازار می فروختند . شخصی به بازار برده فروشان آمد تا برده ای خریداری کند . هر برده که هنری داشت گران تر بود . به سراغ برده ای رفت و دید قیمت آن بسیار گران است . سبب را پرسید ، گفتند : او تشنه شناس است و می فهمد چه کسی تشنه است . خریدار علاقمند شد ، او را خرید و به منزل آورد و دوستانش را دعوت و غذایی تهیه کرد ولی سر سفره آب نگذاشت . مهمانان چند لقمه ای که خوردند ، یکی پس از دیگری تقاضای آب نمودند . برده تشنه شناس نگاهی به او می کرد و می گفت : دروغ می گوید ، او تشنه نیست . کم کم به تعداد تشنه ها اضافه شد و هر کدام فریاد آب سر دادند . اما برده می گفت : همه دروغ می گویند تا اینکه یک نفر از میان آنان برخاست تا آبی تهیه کند . برده گفت : این شخص راست می گوید ، زیرا از جایش بلند شد و فقط داد و فریاد نکرد . آری ، کسی در ادعای خود صادق است که حرکت و اقدامی کند . کسانی که اهل عمل نیستند ، در واقع مؤمن نیستند و تنها ادعای ایمان دارند .
#داستان حاج آقا قرائتی: بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست. گفتم: امروز مىخرم. وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟ گفتم: یادم رفت. بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده. بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم. گفت: بیسکویت کو؟ دانستم که دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد. چگونه ما مىگوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولى در عمل کوتاهى مىکنیم؟
#نکته مردم چهار گروهاند: 1- گروهى ایمان آورده و عمل صالح انجام مىدهند که اینان «مؤمنانند». 2- گروهى، نه ایمان آورده ونه کار شایسته انجام مىدهند که اینان «کافرانند». 3- گروهى ایمان دارند، ولى عمل صالح ندارند که اینان «فاسقانند». 4- گروهى ایمان ندارند، ولى اظهار ایمان مىکنند و در ظاهر کار نیک انجام مىدهند که اینان «منافقانند».
ایمان کفایت نمىکند، حمایت لازم است. فقط نگفته: «لَتُؤْمِنُنَّ»، کنارِ «لَتُؤْمِنُنَّ» چى است؟ «لَتَنْصُرُنَّ». فقط من ایمان دارم، بله ایمان دارى، خوب نصرتت کو؟ هرکه ایمان دارد باید طرف را هم یارى هم کند. ما کوه هیمالیا را هم قبول داریم، کوه هیمالیا یکى از کوههاى بزرگ دنیاست، خوب حالا که چى؟ قبول داشتن. پیغمبر اسلام، محمد بن عبدالله، خیلى خوب، که چى؟ تو چقدر گوش به حرفش مىدهى؟ ایمان به تنهایى کافى نیست، مثل اینکه مىگویند آقا براى على، روضه خوانى مىکند، عکس امام حسین و عکس ابوالفضل هم، حالا اگر عکسها دروغ نباشد، مىزند، اما مثلا مىبینى که کارهایش به ابوالفضل شباهت ندارد. تو که عکسش را زدى ... روى کیف عروس قرآن مىگذارد ولى یکى از این کارهاى عروس و دامادى، طبق یکى از این آیههاى قرآن نیست. بابا اینکه مىگویند مهر عروس، قرآن مجید و نمىدانم چند سکه طلا، یعنى سکه مالِ دنیایمان، راهمان هم راهِ قرآن باشد ولى عروس و داماد یک قرآن مىگذارند، ولى هیچ کارشان به قران نخورد که. «لَتُؤْمِنُنَّ» کافى نیست، «لَتُؤْمِنُنَّ»، «وَلَتَنْصُرُنَّهُ» ایمان و نصرت.
#نکته همه دنبال سعادت مىگردند، همه مىخواهند خوشبخت شوند. منتهى سوراخ خوشبختى را قاتى کردهاند. یکى مىگوید خوشبختى از این در است، یکى مىگوید از این در است، از این در است، ... هر کسى یکى از این درها مىرود. قرآن مىگوید «وَالْعَصْرِ إِنَّ الآنسَانَ لَفِى خُسْرٍ» (عصر/ 1 و 2) همه مردم باختند، باختند، جز کسى که ایمان دارد. ایمان هم نباید یکجا باشد هان! روز به روز باید بیشتر شود. «وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِى أَکْمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یَقِینِى أَفْضَلَ الْیَقِینِ» (صحیفهسجادیه/ ص 92) یعنى دو روز نباید مثل هم باشد. ایمان رو به رشد، عمل صالح. نگفته عمل صالح. اگر مىگفت عمل صالح، یعنى یک کار خوب، اگر مىگفت صالحات، یعنى چند تا کار خوب «الصَّالِحَاتِ» یعنى همه کارهاى خوب. این الف و لام در ادبیات عرب، هر وقت الف و لام روى کلمه جمع آمد، صالحات جمع صالح است. هر وقت کلمه جمعى الف و لام آمد یعنى کلش. «الصَّالِحَاتِ» یعنى همه صالحات. همه صالحات یعنى شامل همه چیز مىشود. نظافت هم عمل صالح است، نماز شب هم عمل صالح است، روزه، صدقه، انفاق، انقلاب، استقلال، کمک به مردم، ادب، اخلاق، همه جزو عمل صالح است. راه سعادت چیست؟ راه سعادت ایمان و عمل صالح است.
مىگوید مىخواهى دوستت داشته باشند؟ با لباس و کلاه و کفش و طلا نیست، با پُز نیست، اگر مىخواهى دوستت داشته باشند «آمَنُوا» الآن محبوب ترین فرد هستى کیست؟ پیغمبر است. دومین محبوب هستى کیست؟ امیرالمؤمنین است، امام حسین است، امام زمان (ع) است، اگر مىخواهید ایمان داشته باشید، «آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» راهش این است، ما فکر مىکنیم در انتخابات اگر بیشتر پلو بدهیم، عکسمان را، پوسترمان را رنگىتر کنیم، اتفاقا وقتى خوب خرج کنیم مردم مىگویند ببینم این پولها از کجا مىآید؟ تا مىگویند از کجا مىآید دیگر به او رأى نمىدهند، چون عملش عمل صالح نبوده، اسراف بوده. خیلى از افرادى که در تبلیغات انتخاباتشان اسراف کارى مىکنند، فکر مىکند اگر خیلى ولخرجى کند رأى مىآورد، مردم بخاطر همین ولخرجىاش به او رأى نمىدهند. «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» خدا رحمت کند آیت الله خاتمى، امام جمعه یزد، پدرِ رئیس جمهور قبل. ایشان خبرگان آمد در تلویزیون، من در خانه پاى تلویزیون بودم، آمد و گفت من حوصلهام نمىرسد، به من گفتند وظیفه شرعىات است، من هم پیرمرد هستم و حال ندارم، حالا وظیفه شرعىام است، حالا خواستید رأى بدهید، نخواستید هم چه بهتر. اصلا از این چه بهترش خیلى من عشقم به ایشان زیاد شد، دادید دادید، ندادید هم چه بهتر. یعنى واقعاً دنبال پست نبود. «آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» همشهرى شما ابوترابى، مىدانید چقدر محبوبیت دارد. قبرش در مشهد است، من گاهى که مىروم مىبینم اینهایى که هم دوره بودند، اسیر بودند، از سرِ قبرش ساعتها گاهى مىنشینند، به او عشق مىورزند، خوب ابوترابى چى داشت؟ کاخ داشت، باغ داشت، پول داشت، یار داشت، «آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا».
#بیانات وعده الهی دیگر این است: «وعداللَّه الذین امنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فیالارض کما استخلف الّذین من قبلهم» (۱۳). این هم یک وعده قطعی است. هر قومی، هر ملتی و هر جمعیتی که ایمان و عمل صالح داشته باشد، خلیفه خدا در زمین خواهد شد؛ یعنی قدرت را در زمین در دست خواهد گرفت. بروبرگرد ندارد. آنهایی که ایمان داشتند، اگر عمل
صالح را با آن همراه کردند، همین اتّفاق افتاد؛ کمااینکه در ایران اسلامی
اتّفاق افتاد؛ کمااینکه در هر دورهای از دورههای تاریخ خود ما که چنین
چیزی پیش آمد، اتّفاق افتاد؛ «لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من
قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم» (۱۴). اگر ایمان باشد، ولی عمل صالح نباشد، خلیفه خدا در زمین نخواهند شد. ایمان خشک و خالی و ایمان بی عمل، نتیجهای ندارد؛ اما اگر ایمان با عمل همراه باشد، حتماً محقّق خواهد شد.
#نکته ایمان مجرد و ایمانی که در اعضا و جوارح شعاعش مشهود نیست ارزشمند نیست. اول مومن به خدا ابلیس است. سالیانی متمادی خدا را بندگی میکرد اما در بزنگاه و آنجایی که ایمان به کار می آید، این ایمان به کار ابلیس نیامد و در همان دل ماند.
#نکته اگر تنها تصدیق و پذیرش در صدق کلمه ایمان کافی بود، اول مومن به پیغمبر ابولهب یا ولید بن مغیره مخزومی بود.آن هوشمندان عرب خیلی خوب میفهمیدند که رسل خدا دروغ نمیگوید و خوب میفهمیدند که راست میگوید.
#نکته اگر فقط تشخیص و ایمان قلبی و باور کافی بود، عمروعاص باید اول شیعه عالم باشد. عمروعاصی که ماجرای غدیر خم را یا به چشم دیده یا از کسانی که به چشم دیده اند شنیده. من و شما پس از چهارده قرن این ماجراها را در کتاب ها فقط میخوانیم. عمرو عاصی که در باره امام علی ع شعر میگوید. عمرو عاصی که در دم احتضار اظهار ندامت میکند و میگوید دینم را به دنیای معاویه فروختم، باعلی که میدانستم حق است جنگیدم. پس عمرو عاص به نظرم عمیق تر و علمی تر از شیعه قرن چهاردهم هجری به ولایت بلافصل امیرالمومنین ع پی برده بود. اما آیا او شیعه است؟ شما میگویید نه! چرا شیعه نیست؟ برای خاطر اینکه اعتقاد به امامت امیر المومنین ع تعهد هایی می آورد. اولین تعهدش بیعت نکردن با معاویه است.
#پیشنهاد آنقدری روی عمل صحبت نشود که بی ارزشی دین به دست آید. بلکه هم بر دین داری و اعتقاد و هم بر عمل تاکید شود! این آیه (وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ
أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا
یُظْلَمُونَ نَقِیراً (نساء، 124)) که در نکات بالایی هم ذکر شد این مطلب را به وضوح میرساند.
#پیشنهاد آنقدری روی عمل صحبت نشود که بی ارزشی دین به دست آید. بلکه هم بر دین داری و اعتقاد و هم بر عمل تاکید شود! این آیه (وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ
أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا
یُظْلَمُونَ نَقِیراً (نساء، 124)) که در نکات بالایی هم ذکر شد این مطلب را به وضوح میرساند.
#نکته این خاصیت انسان است که اگر بین دو کار مخیرش کنی، هرکدام آسانتر است را انتخاب میکند. خاصیت آدم این است. برای اینکه هم سهل انگاری به جای مانده باشد و هم بهشت از دست نرفته باشد مجبوریم بنشینیم فرمول درست کنیم. قرمول هایی که نتیجه میدهد رفتن آدم بی کار تنبل را به بهشت. پای فرمول ها می ایستیم، گیر هم میدهیم، تا آخر هم نمیفهمیم، فقط وقتی به بهشت نرفتیم میفهمیم که فرمول ها غلط بود.
#نکته دیگر بی دین تر از معاویه و بدتر از او کسی را سراغ دارید؟ یک روز دیدند که معاویه وصیت میکند به نزدیکانش که من که مردم یکی دو تا بسته کوچک هست، اینها را از آنجا بیاورید و بگذارید در کفن من. گفتند اینها چیست؟ گفت یک دانه اش قسمتی از لباس پیغمبر است. یک روز هم پیغمبر خدا سر و صورتش را اصلاح میکرد یا ناخن میگرفت، چند دانه از آن ذرات مو و ناخن دورافتاده پیغمبر را جمع کردم. اینها را در کفن من بگذارید تا خدا مرا ببخشد.
#نکته این عملی که زاییده ایمان است همیشگی و همگانی است. اینگونه نیست که تا جایی که به سودت هست اعمالش را انجام دهی و آنجایی که به سودت نیست رها کنی. در همه قضایا و مسائل، آدم مومن متعهد است نه آنجایی که صرفه اش ایجاب میکند. در کتاب کافی، روایت اول باب امر به معروف از امام باقر ع روایتی نقل شده است که اشاره به همنجور مردمی میکند. اینها کسانی هستند که به نماز و روزه که بی دردسر و کم مایه هست رو می آورند، به امر به معروف و نهی از منکر که پردردسر و به ظاهر پر ضرر است اقبالی ندارند. از جمله این افراد معاویه است. آنجایی که صرفه باشد دم از قرآن میزند. آنجایی که باید دل یک نفر از دوستان علی ع را به خود جلب کند دم از فضایل علی ع هم میزند و اشک تمساح هم میریزد. آنجایی هم که منفعتش باشد قرآن را به بالای نیزه می برد. آیات زیر به مفاد بالا دلالت دارد:
#پیشنهاد این نکاتی که اخیرا ذکر شد از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن است که سخنان حضرت آقاست. ایشون این مطالب را در دو فصل تحت عنوان (ایمان زاینده و همراه با تعهدات عملی) و (ایمان و پایبندی به تعهدات) مطرح کرده اند. یک پیشنهاد این است که عنوان بحث ما نیز یکی از این دو عنوان باشد. پیشنهاد دیگر این است که اگر فرصت فرمودید این دو فصل را مطالعه بفرمایید.
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
برید بن معاویه عجلی گفته است: نزد امام باقر علیه السلام بودم که مردی وارد شد. او پیاده از خراسان آمده بود. دو پایش را نشان داد که پینه بسته بود و گفت: بدانید که به خدا قسم، فقط محبت شما اهل بیت، مرا از جایی که آمده ام به این جا کشانده است. امام باقر علیه السلام در جواب گفتند: به خدا قسم، اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند او را با ما محشور می گرداند و آیا دین، چیزی جز دوست داشتن است؟ خداوند می فرماید: «قُلْ اِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» و گفت «یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ اِلَیْهِمْ»#6# [هر کس را که به سوی آنان کوچ کرده، دوست دارند] و آیا دین، چیزی جز محبت است؟#7#
6 - حشر/9
7 - تفسیر عیاشی، ج 1، ص 190، ح 27
8 - تفسیر عیاشی، ج 1، ص 191، ح 28